غزل 222 حافظ با مصرع «از سر کوی تو هر کو به ملالت برود» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید هرکسی از سر کوی دوست با ناراحتی بگذرد، کارش به سرانجام نخواهد رسید و در پایان خجالتزده برمیگردد. کاروانی که خداوند حافظ و نگهبانش باشد، با شکوه و جلال فرود آمده و با بزرگی و عظمت به راه میافتد. این غزل در سالهای آخر دوره شاعری او سروده شده است. این غزل را بسیاری شارحان غزلی عرفانی میدانند. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 222 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 222 حافظ
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود
کاروانی که بود بدرقهاش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر
حیف اوقات که یک سر به بطالت برود
ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی
که غریب ار نبرد ره به دلالت برود
حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
تفسیر و معنی غزل 222 حافظ
روگرداندن از درگاه خداوند علاوه برآنکه تو را ملول و افسرده میکند، هیچ نتیجهای بجز پشیمانی برایت نخواهد داشت. پس به لطفش امیدوار باش که ثروت و عزت را خدا میبخشد. خودت هم خوب میدانی که برای رسیدن به مقصود بایستی رنج و سختی را تحمل کنی. با سهلانگاری و دست روی دست گذاشتن قطعاً به نتیجهای نمیرسی. عمر خودت را صرف کارهای بیهوده نکن و وقتت را به بطالت نگذران.
قضاوت دیگران از روی ظاهر کاری بس اشتباه است، هیچکس از باطن بقیه خبر ندارد و نمیداند در آینده چه پیش خواهد آمد. با امید به خدا و مشورت با دوستان و کمک بزرگان به هدف خواهی رسید. به تحصیل علم و حکمت بپرداز و یأس و ناامیدی را از خود دور کن.
ناامیدی از درگاه خداوند جز خجلت و شرمندگی حاصلی نخواهد داشت. کارها زمانی سامان می گیرد که خواست خدا بر آن باشد. از باقی مانده عمر خود بهترین استفاده را کن و اجازه نده عمرت به بطالت بگذرد. از جهل و نادانی دوری کن و به دنبال علم و حکمت باش تا با نور هدایت به مقصود برسی.
نتیجه تفال شما به غزل 222
- هیچ کس سرنوشت و تقدیر حقیقی خود را نمی داند. شما نیز باید توکلتان برخداوند باشد. به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید و سوره مبارکه النسان را با معنی و حضور قلب بخوانید که گشایش بسیار است.
- اگر چه شما قلبی پاک و نیتی ارزنده دارید ولی نباید تمام اوقات خود را صرف این نیت کنید بلکه باید اعتدال را در هر کاری حتی نیکی کردن به دیگران رعایت کنید تا پشیمان نشوید
- حضرت حافظ در بیت ششم می فرماید: قافله ای که رهنمایش حفظ خدا باشد، آن کاروان با تحمل و بزرگی منزل می کند و با عظمت نقل مکان می نماید و از شر همه محفوظ است.
- این بهترین راهنمایی برای شماست.
- اوضاع بر وفق مراد خواهد شد. او از کرده اش پشیمان می شود ولی دیگر سودی ندارد. معامله خوب است. کامیابی و موفقیت اگر با دقت و توکل و وقت شناسی همراه باشد، حتما صورت می گیرد.
- ویژگی های شما عبارت اند از: فعال و شجاع، عاقل و دانا، برنده نهایی، زیرک و باهوش، لایق و کاردان، چابک و مهاجم، راستگو، مغرور، پشتکار زیاد، سخاوتمند، حادثه جو، عالی، مشاور، سیاست مدار، شلوغ و جسور.
- مسافرت را توصیه می کنم. خرید و فروش تفاوتی ندارد. تغییر شغل و مکان حتمی است. بیماری ادامه دارد. پولی یا مقامی را کسب خواهید کرد. جزو افراد سرشناس خواهید بود. او شما را دوست دارد ولی شما کم لطفی می کنید. پس توجه داشته باشید. در معامله ای به شما ضرر خواهد رسید، پس مراقب باشید.
- مسافرتی را که در نظر دارید، در آن خیر و برکت است. او نسبت به شما سوءظن دارد. بهتر است برطرف سازید. سخنان دیروز شما جالب بود و او را متوجه خود کرد.
تعبیر کامل غزل 222 حافظ
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود
هر کسی که کوچه و محله تو را با حالت رنجیدگی و دلتنگی ترک کند، سرانجام کاری از پیش نبرده شرمسار گردد.
کاروانی که بود بدرقهاش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
کاروانی که لطف و حمایت خداوندی پشتیبان و نگهبان اوست با شوکت و آراستگی در منزل فرود آمده و با بزرگی و شکوه حرکت میکند.
سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
رهرو راه عشق به کمک فروغ هدایت کننده حق، راه رسیدن به دوست را میجوید. زیرا اگر کورکورانه برود به جایی نمیرسد.
کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر
حیف اوقات که یک سر به بطالت برود
در این آخر عمر، از شراب و محبوب تمنای دل را برآورده ساز. حیف است که تمام زمان زندگیات یکسره به بیهودگی از دست برود.
ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی
که غریب ار نبرد ره به دلالت برود
ای راهنمای دل سرگشته، برای خاطر خدا دستگیری کن که فرد ناآشنا اگر راه را بلد نباشد با کمک راهنمایی، به سرمنزل مقصود میرسد.
حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
تنها در پایان کار میتوان میان پرهیزگاری و گناهکاری کسی به درستی داوری کرد، زیرا کسی نمیداند که در پایان عمر در چه حالتی از این دنیا میرود.
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
ای حافظ، از سرچشمه دانش و معرفت کف آبی به دست آورده و بنوش؛ شاید نشان نادانی از صفحه دلت زدوده و محو شود.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 222 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.