غزل 260 حافظ با مصرع «ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ محبوب بلندبالا را به سروناز زیبایی تشبیه کرده است که با کرشمه در میان عاشقان راه میرود و عشاق به ناز او در هرلحظه صد نیاز دارند. در ادامه دعا میکند طلعت خوب معشوق همواره فرخنده باشد. این غزل همانگونه که از معانی و الفاظ ظاهریاش مشهود است، در زمان استقرار مجدد شاه شجاع و چندی پس از آن سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 260 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 260 حافظ
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز
صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش
بشکست عهد چون در میخانه دید باز
از طعنه رقیب نگردد عیار من
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت
از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
هر دم به خون دیده چه حاجت وضو چو نیست
بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان
حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز
تفسیر و معنی غزل 260 حافظ
محبوب هر رفتاری که انجام میدهد، در شأن و مقامش و زیبنده شخصیتش است. تو اگر وصال یار را میخواهی باید جور و جفایش را تحمل کنی. او قصد امتحان کردن و محک زدنت را دارد؛ پس باید هشیار باشی و حواست را جمع کنی تا از این امتحان سربلند و پیروز بیرون بیایی و به او نشان بدهی که عیار عشق تو بالاست.
برای گذر از سختی ها و رسیدن به اهداف با گامهای استوار قدم برداشته و از کنایه و طعنههای حسودان نترس. اسرارت را نزد بیگانگان فاش نکن و خودت نیز پردهپوش دوستانت باش و راز آنها را در قلب خویش نگه دار. صداقت و صمیمیت را فراموش مکن تا بتوانی حسن نیت خود را به همگان ثابت کنی.
خودت خوب می دانی که او هرچه می کند در شان و مقامش است و زیبنده شخصیتش. پس اعتراض تو بی مورد است. تو گر طاووس می خواهی باید جور هندوستان کشی. هوشیار باش که این روزها او قصد امتحان و محک زدن تو را دارد و تو باید از این امتحان سربلند و پیروز بیرون آیی.
نتیجه تفال شما به غزل 260
- اینقدر به خود سختی و رنج می دهید. بدانید که جهان گذرا و ناپایدار است و ناکامی و نامرادی برای همه پیش می آید. تنها با صبر و حوصله و توکل بر خدا، کارها سامان می یابد. شما از محاسن بی شماری برخوردار هستید و به زودی به مقصود خود خواهید رسید.
- شما را دوست دارند و اصولاً شخصی خوش اقبال می باشی. چون در هر محفل و مجلس، مورد توجه هستید. اما غرور و لجبازی شما موجب می شود که دیگران نتوانند احساسات خود را ابراز کنند.
- حضرت حافظ در بیت های هفتم تا نهم می فرماید: هر لحظه لازم نیست که با اشک خونین وضو بگیرم. زیرا جدای از محراب ابروی تو، نماز من مورد قبول واقع نمی شود. درویشی که جدا از تو باده نوشی را ترک کرده بود، دیشب وقتی که در میکده را باز دید، پیمان و عهد خود را شکست و باز پیمانه برگفت. حافظ دیشب از زبان ساقی رازهایی شنید که به شادی آمد و شادی کنان مانند شراب که از مستی جوش می آورد، بر سر خم رفت و پیاله برگرفت.حافظ نیز می داند شما مورد توجه همگان می باشید. پس ارزش خود را بدانید.
- با افرادی که لایق زندگی خانوادگی شما نمی باشند، نشست و برخاست نکنید و راز دل خود را با آنان در میان نگذارید.
- اگر می خواهید همسرتان مهربان باشد، در شش شب متوالی سوره مبارکه ابراهیم را با حضور قلب و معنی بخوانید که گشایش حاصل می شود.
تعبیر کامل غزل 260 حافظ
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
ای دلبری که در حسن و زیبایی به سروناز میمانی و با ناز و کرشمه راه میروی، عاشقان پیوسته اوقات به ناز تو بسیار نیازمند هستند.
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
چهره زیبای تو خجسته و خوشبخت بادا که گویی از ابتدای خلقت، قبای ناز و کرشمه را مخصوص قامت بلند تو بریده و دوختهاند.
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
به کسی که آرزومند بوی خوش زلف تو است بگو که مانند عود بر آتش سوزان بسوزد و بسازد.
پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز
دل پروانه از وجود پرتو شمع و در حضور شمع، سوزان است، اما دل من بدون شمع چهره تو نیز در سوز و گداز است.
صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش
بشکست عهد چون در میخانه دید باز
صوفی زاهد که در نبودن تو از شراب دست کشیده بود، شب پیش به محض اینکه در میکده را دوباره گشوده یافت، توبه خود را شکست.
از طعنه رقیب نگردد عیار من
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز
سرزنش و شماتت نگهبانان کوی محبوب از ارزش و عیاری شخصیت من چیزی نمیکاهد، هرچند مرا مانند طلا در دهانه گاز انبر، زیر فشار خورد کنند.
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت
از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
دل من که از گردش به دور قبله آستان تو آگاهی و وقوف پیدا کرد، از اشتیاق زیارت این حرم، دیگر قصد رفتن به مکه را ندارد.
هر دم به خون دیده چه حاجت وضو چو نیست
بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
چه نتیجهای دارد که با اشک خونآلود پیوسته وضو ساخته و تطهیر کنم؟ در حالی که بدون حضور محراب ابروی تو، اجازه نماز خواندن را ندارم.
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان
حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز
همانطور که باده در حال کف کردن به سَر خُم نزدیک میشود، حافظ هم شب پیش با شنیدن نکتهای نغز از دهان ساقی، کفزنان و شادیکنان بر سر خم شراب رفت.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 260 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.