غزل بیست و هفتم حافظ با مصرع «در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که شاعر عاشق در وصف زیباییهای معشوق اغراق میکند، یار خویش را از هرچه زیبا در جهانست برتر میداند. در این غزل شاعر سرگذشتی عاشقانه را روایت میکند و به خوبی پیداست که مضمون آن ساخته و پرداخته فکر مبتکر شاعر است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 27 حافظ را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل بیست و هفتم حافظ
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
باز آی که باز آید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
تفسیر و معنی غزل 27 حافظ
آرزوهای دست نیافتنی در سر داری؛ از این آرزوهای محال هیچگاه در زندگیات دلسرد و ناامید نشو. راه رسیدن به مقصود بسیار سخت است ولی با ناامید شدن، کاری از پیش نخواهی برد؛ پس با توکل به خدای بزرگ به حرکتت ادامه بده. تجربه دیگران مانند منبع عظیمی است که میتوانی در ادامه مسیر از آن استفاده کنی. مطمئن باش با اندکی صبر مشکلات حل میشوند و تو به خواسته دل خودت میرسی.
به زودی کسی که به او به شدت علاقمندی و انتظارش را می کشی خواهد آمد اما تو هنوز هم خود را گول می زنی و در حالیکه می دانی تمام فکر و اندیشه ات اوست، باز هم عشق او را انکار می کنی. بدان که با بازگشت او زندگی دوباره به تو روی خواهد کرد. هرچند فرصتهای بسیاری را از دست داده ای، ولی بار دیگر فرصت خواهی یافت تا به کامیابی برسی.
نتیجه تفال شما به غزل 27 حافظ
- این نیت بر شما مبارک باد. ستاره اقبال شما در برج ثور است. به طوریکه به زودی، خبری خوش دریافت می کنید که زندگی شما را کاملاً تغییر می دهد و مقام یا ثروت و یا مسافرتی سودآور در پیش دارید. به همین جهت، خرید و فروش هر دو نافع و مفید است. بیمار شفا می یابد و سفر کرده حال و کارش بسیار خوب است. جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. به زودی کارها بر وفق مراد انجام میگیرد. دلهره شما از وسواس شدیدتان می باشد.
- نذریکه کرده اید، فوری ادا کنید. خوابیکه دیده اید، برای کسی تعریف نکنید و از اوضاع خود فعلا با کسی سخن نگوئید. زیرا حسودان درکمین هستند و منتظر ضربه زدن می باشند.
- یک بار ضرر و زیان کرده ای ولی این دفعه کاملاً حواس خود را جمع کن که مجدداً دچار خطا نشوی. اگر مدتی وقت صرف کردی ولی تجربه ها آموخته اید که برای موفقیت بعدی شما بسیار مفید است.
- آن کسی را که از خود رنجانده اید، مجدداً با دلجویی و مهر با او ارتباط برقرار کن و جبران گذشته را در موردش بعمل بیاور. او سخت به شما علاقه مند است اما راه و رسم اینکار را نمی داند.
- انسانی باهوش، مهربانی، خود رای، خود خواه، زود رنج و بخشنده ای هستی اما نمی دانی پول را کجا خرج کنی و هرکه به شما تعارف کند. فکر می کنید که عاشق و دلسوز شماست در حالیکه مردم حیله گرند و درصددند، افرادی چون شما را که مهربان و دلرحم هستید، به چنگ بیاورند تا آسوده خاطر از شما استفاده کنند. ولی بدانکه خدا با شماست و دعای شما به زودی مستجاب می شود و از نگرانی خلاصی می یابی.
- آیا میدانی که برنده حتی زمانیکه دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند، هنوز خیلی چیزها را نمی داند. اما بازنده می خواهد که دیگران او را یک خبره و با تجربه بدانند. این نکته را که بسیار کم می داند، هنوز نیاموخته است. این سخن را از اینجانب در زندگی به یاد داشته باش.
تفسیر کامل غزل 27 حافظ
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
معشوق من در حالیکه جام شراب در دست داشت به عبادتگاه زردشتیان آمد. معشوقم بر اثر نوشیدن شراب مست شده بود، در صورتیکه نوشندگان شراب حاضر در آنجا بر اثر مشاهده نرگس خمارآلوده و چشمان مست او به حالت مستی افتاده بودند.
- دیر مغان: عبادتگاه زردشتیان. برای مطالعه بیشتر در این باره به معنی بیت دوم غزل دوم حافظ «صلاح کار کجا و من خراب کجا» مراجعه کنید.
- نرگس: گلی خوشبو بومی ایران در انواع گوناگون که معروفترین آنها نرگس شهلا و نرگس شیراز هستند. نرگس در شعرهای عاشقانه استعاره از چشم یار بوده و صفت بارز آن مست بودن است. چنانچه در بیت پنجم از غزل شماره ۲۴ حافظ میسراید:
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
در نعل اسب زرد او شکل هلال ماه نو قابل دیدن بود و دربرابر قامت رسا و موزون یار، قد بلند صنوبر، کوتاه به نظر میآمد.
نعل سمند یار را به ماه نو تشبیه کردن، هم از دلیل شباهت ظاهری است و هم اینکه با توجه به بالایی منزلت ماه در آسمان ستودنی است ولی نعل در زیر پای سم اسب یار قرار دارد؛ تشبیهای برای بالا بردن مقام معشوق است.
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
وقتی از حال خودم خبر ندارم، چگونه میتوانم بگویم حال خود را میدانم؟ وقتی چشم دلم دنبال دیدن معشوق است، چرا بگویم نظری به او ندارم؟
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
همین که یار از میان انجمن برخاست تا برود، چراغ دلم خاموش شد. و وقتی او در مهمانی درآمد و نشست، مهرورزان از شوق خروش شادی برآوردند.
- برخاست و بنشست: صنعت طباق
- دمساز: دردآشنا، هم آهنگ، سازگار، سازوار، موافق و همساز، همنفس و همراز (به نقل از لغتنامه دهخدا). شمع دل دمسازم در اصل «شمعِ دمسازِ دل من» است، یعنی شمعی که با دل من همدم و همنفس بود.
- نشستن شمع: کنایه از خاموش شدن در اشعار قبل از حافظ نیز رایج بوده، همچون این بیت:
عارفان تا که بجز روی تو در غیر نبینند
شمع را چون تو به مجلس بنشینی، بنشانند
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
اگر غالیه بوی خوب دارد، ذاتی نیست بلکه به خاطر آن است که بر گرد گیسوی یار من پیچیده و بوی خوش آن را وام گرفته است. و اگر وَسمه کمان ابرو رسم میکند، به سبب آن است که با ابروی کمانی او سر و کار داشته است. این بیت مبالغه در عطر گیسوی یار و زیبایی کمان ابروی اوست.
غالیه: آمیزهای از چند ماده خوشبو: مشک و عنبر و…، سیاه رنگ است که مو را با آن خضاب میکنند. لغت غالیه را واژهای عربی میدانند که به فارسی گرانبها ترجمه میشود. حافظ در اشعار دیگر میان غالیه و موی یار خویش مضمون پرداخته است؛ همچون بیت اول از غزل ۱۲۴ حافظ:
آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
بیت پنجم از غزل شماره ۵۸ حافظ:
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیهسا گشت و خاک عنبر بوست
و بیت نهم از غزل شماره ۴۵۲ حافظ:
به بوی زلف و رُخَت میروند و میآیند
صبا به غالیهسایی و گل به جلوهگری
باز آی که باز آید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
برگرد که بازگشت تو زندگانی تازهای به حافظ میبخشد، اگرچه گفتهاند که تیری که از شست جست به کمان باز نمیگردد.
شَست: انگشت بزرگ که در کمانگیری انگشت زهگیر محسوب میشود. فرهنگ فارسی عمید ذیل واژه شست نوشته است: «زهگیر، انگشتانه چرمی یا استخوانی که هنگام تیراندازی با کمان بر سر انگشت شست میکردند».
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل بیست و هفت حافظ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.