ارسال از تهران به تمام ایران / تحویل ساعتی پیک در تهران

تفسیر و معنی غزل 77 حافظ: بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

غزل 77 حافظ با مصرع «بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت» شروع می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ می‌گوید فکر این‌که روزی نتوانی به مقصود خود برسی و در این راه شکست بخوری تو را به شدت آزرده خاطر کرده است. غزل با توصیف عشق بلبل آغاز می‌شود. بلبل در ادبیات فارسی همواره عاشق شوریده گل است. در ابیات ابتدایی این غزل بلبلی که در وصال است باز هم ناله و فریاد می‌کند و سبب آن را جلوه محبوب و معشوق می‌داند.. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 77 را در مجله ساتین مد بخوانید.

رفع مسئولیت: فال و طالع‌بینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.

متن شعر غزل 77 حافظ

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

تفسیر و معنی غزل 77 حافظ

با اینکه به وصال یار رسیده‌ای و شاهد عشق را در آغوش داری، باز هم بی‌تابی و احساس می‌کنی گمشده‌ای داری. از فکر اینکه پیروز نشوی و در راه رسیدن به مقصود شکست بخوری در حال رنج و عذابی. اگر قرار بر این باشد که بدون سختی و به راحتی به مراد دلت برسی، نتیجه کار برای تو لذت بخش نخواهد بود. البته این را بدان که در این راه امکان دارد مال و آبروی خود را نیز از دست بدهی. پس بر خدا توکل کن و به سرزنش مردم ظاهربین اهمیت نده.

همچنین در تعبیر دیگری آمده است:

اکنون که به شکر خدا زندگیت سروسامانی گرفته دیگر جای شکوه و ناله نیست. اگر دلداده ای شکایت بیهوده مکن و اگر بی اعتنایی دیده ای از اعتراض بپرهیز. بدنامی و رسوایی قسمت کوچکی از راه پر فراز و نشیب عاشقیست. هر چه در این راه نصیبت می شود، غنیمت شمر که هر چه از دوست رسد نیکوست.

نتیجه تفال شما به غزل 77

  • حضرت حافظ در بیت دوم می فرماید: به بلبل گفتم: در حال وصال معشوق، این بانگ و فغان چه سببی دارد؟ بلبل جواب داد: تابش نور، وصل گل ما را بر این نگرانی برانگیخت.
  • این نیت بر شما مبارک باد و لطفاً مرا نیز دعا کنید که گردش ایام به کام شماست. همه چیز در اختیارتان می باشد ولی شکر نعمت بجای نمی آورید.
  • این نیت قدری سخت به نظر می رسد. ولی دعای شما و نذری که کرده اید، همراه با توکل به خدا، برایتان نه تنها سخت نخواهد بود، بلکه کاملاً آسان و سهل خواهد بود. آنگونه که گویی معشوق به وصال عاشق رسیده است و شاهد موفقیت را در آغوش دارد.
  • برای این نیت، باید خود را کاملاً آماده کنید که برای رسیدن به مقصود هرگز نباید از ناملایمات و رنج های آن هراسی داشته باشید. ناامید شوید و یا دست از تلاش و فعالیت بردارید. شما مصمم و با اراده در این راه گام بردار، حتماً موفق خواهی شد.
  • انسانی رک گو، صاف و صادق هستید. به همین جهت، از افرادی که می خواهند به شما کلک بزنند و دورویی و فریبکاری کنند، بسیار آزرده خاطر می شوید ولی چاره ای نیست. هر پنج انگشت یکسان هم نیستند. تحمل کن.
  • به پدر و مادر تا می توانی خوبی کن که عمرت زیاد می شود. فرزندانی خوب خواهی داشت. مسافرت عالی است. فروش را توصیه ولی خرید زود است. موفقیت در انتظار شماست. بیمار حالش بهتر می شود و هدیه دریافت می کنید.
  • در این هفته خوابی می بینید. آنرا یادداشت کنید و به کسی نگویید. یک ماه بعد، دقیقاً نتیجه آن عالی خواهد بود. خیلی شما را دوست دارد. حیف است او را آزار می دهی. از این کار دست بردار.
  • برنده، مشکلی بزرگ را انتخاب می کند و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک می کند تا حل آن آسان گردد. اما بازنده، مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد که دیگر قابل حل شدن نیست.

تعبیر کامل غزل 77 حافظ

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

بلبلی برگِ گُلِ زیبا رنگی در منقار گرفته بود و در حسرت وصلت آن گُل با نهایتِ ذلّت و ضعف، ناله‌های خوش همراه با گریه سر داده بود.

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

به بلبل گفتم: در محضِ وصل چرا ناله و فریاد می‌کنی؟ گفت: جلوه معشوق ما را به این کار واداشته. یعنی معشوق حُسن و جمالِ خود را نشان داد و ما را به فریاد و فغان انداخت. خلاصه فریاد و فغانم بی‌سبب نیست اگرچه در عینِ وصلم.

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

یار اگر با ما نشست و برخاست نکند، محلِ اعتراض نیست، زیرا او یک پادشاهِ کامران است و از همنشینی با گدایان عار دارد.

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

نیاز و نازِ ما یعنی عرض حاجتمان به حُسنِ دوست اثر نمی‌کند، یعنی هرقدر هم که تضرّع و نیاز کردیم، دوست از کمالِ زیبایی به ما هیچ التفات نکرد. سعادتمند آن کسی است که از وصل نازنینان برخوردار است، طالعِ مساعد داشته باشد و بختش یار باشد.

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

برخیز تا به قلمِ آن نقاش جان خود را افشان کنیم، یا جان نثار کنیم؛ که این همه نقوشِ عجیبه در گردش پرگار دارد. یعنی افلاک و عناصر را کروی الشکل یا مدور آفرید و در داخلشان مخلوقات عجیب خلق نمود.

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

اگر طالب راهِ عشق هستی، فکرِ بدنام شدن را نکن. یعنی عاشقی، بدنامی است. پس حال که طالب و راغبِ سلوکِ راه عشقی، فکر بدنامی را کنار بگذار. شیخ صنعان لباس زهد و ریا را به میکده رهن داده بود تا شراب بگیرد.

مصراع دوم اشاره دارد به داستان شیخ صنعان (عبدالرزاق یمنی) که مرشدی عظیم الشأن بود و به دختری ترسا عاشق شد و برایشان خوک‌چرانی کرد و با دختر ترسا خمر نوشید و هرگز فکرِ بدنامی نکرد. دختر ترسا از شیخ باده خواست.

چون شیخ صاحب مال و چیزی نبود که خواسته دختر را فراهم کند. پس خرقه خود را پیشِ خمار در مقابلِ مقداری شراب گرو گذاشت و شرابی آورد و با دختر نوشید. مراد شاعر از بیان جمله «خرقه رهنِ خانه خمار» تلمیح به قصه مذکور است. این قصه به تفصیل در کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری آمده است.

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

وقت و حالِ آن شیرین قلندر یعنی حضرت شیخ صنعان خوش بود که ذکرِ تسبیح فرشتگان را در حلقه زنّار می‌کرد. یعنی شرایط اسلام را در صورت کفر رعایت می‌کرد.

  • اطوار: جمع طور به معنی احوال و مراد از سیر و سلوک است.
  • زنّار: کمربندی بوده است که ذمیانِ نصرانی در مشرق زمین برای تمایز از مسلمانان مجبور بودند به کمر داشته باشند چنانکه یهودیان مجبور بودند وصله عسلی رنگ بر روی لباسِ خود بدوزند. در ادبیات فارسی زنار بستن از کافر شدن کنایه شده است.

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

دیده حافظ زیر بام قصر آن جانانِ همچون فرشته مثل باغی شد که در زیر آن رود‌ها جاری است یعنی حالِ آن رود‌های جاری جنت را دارد. قصر آن جانان را به بهشت و اشکِ چشمِ خود را به آن رود‌هایی که در داخل جنت جریان دارد تشبیه کرده است.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 77 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته

میانگین امتیازات 5 / 5. مجموع آرا: 12

تا حالا به این پست امتیازی داده نشده ): دوست داری اولین نفر باشی؟

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *