غزل 125 حافظ با مصرع «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که بیت اول این شعر از ابیات بحث برانگیز در ادبیات است چرا که میگوید زیبارویی به موی بلند و کمر باریک نیست و اگر قرار است معشوقی بگیری باید آنی داشته باشد و آنی را به زیبایی طینت و سرشت نیک تعبیر میکنند. این غزل در استقبال از غزل سلمان ساوجی سروده شده که البته مضامین اشعار او را به نحوه شایستهتری بیان میکند. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 125 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 125 حافظ
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
تفسیر و معنی غزل 125 حافظ
دنیا محل گذر است و آنچه که پایدار نیست شایستگی دل بستن به آن را ندارد. در بهار باید فکر خزان را کرد. ظواهر زیبا بسیار گولزننده هستند و تو نباید فریب آنها را بخوری. در انتخاب یار و همراه دقت کردن لازم است.
در زندگی بجای رفتن دنبال صورت زیبا، به دنبال سیرت نیکو باش. با هرکسی مشورت مکن و فقط راز دلت را به افراد قابل اطمینان بگو. غرور بیجای خودت را کنار بگذار و به پند و اندرز دوستان واقعیات گوش بده.
در انتخاب یار دقت بسیار کن و به کسی دل ببند که انسانی واقعی است. به دنبال سیرت نیکو باش که صورت نیکو فناشدنی است. در گفتار و کردار خود دقت کن و هر چیز را در وقت و جای خودش بازگو نما. اکنون که فرصت داری به فکر آینده باش چون تا چشم بر هم بزنی بهار عمر به خزان تبدیل شده و تو هیچ توشه ای برنگرفته ای.
نتیجه تفال شما به غزل 125
- حضرت حافظ در بیت اول، چهارم و هفتم زیبا فرموده است: آن زیبا نمی باشد که مویی مشکین و دلربا و کمری باریک و موقر دارد، بلکه دلبسته به مهر رخسار کسی باش که لطیفه ای از زیبایی دارد که غیر قابل توصیف است. کمان ابروی تو در تیر افکنی بر هر کمان افکنی برتری دارد. کسی در راه عشق به مبداء هستی بی گمان آگاه راز نشد، بلکه هر کسی به اندازه فکر و برداشت خود از عشق و معرفت آگاهی و تصوری دارد.
- اگر او متناسب و خوبست، شما نیز از محاسن عدیده ای برخوردار می باشید که باید ارزش و اهمیت خود را دست کم نگیرید. هزاران نفر خواستار لطف و ملاحت شما هستند ولی متاسفانه شما اجازه ابراز به آنها نداده اید. پس با اندیشه عمل کنید که زمان بر وفق مراد شما می باشد و بیش از این خود را زبون او جلوه ندهید.
- از اینکه همه را محرم اسرار خود می دانید، چندان کار خوبی نمی باشد زیرا سخنان شما را حمل بر غرور و تکبر می کنند. در حالی که شما با خلوص نیت سخن می گویی. از زندگی خوبی برخوردار هستید. آن را با مسائل پیش پا افتاده خراب نکنید.
- این نیت با کمی حوصله و دور اندیشی و سرعت عمل و دقت کاملاً قابل اجراست و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. مسافر حالش خوبست ولی درکارش گره افتاده که برطرف می شود. بیمار به حال خود می ماند. خرید و فروش و تغییر شغل و مکان ضرورتی ندارد.
- ویژگی های شما عبارت اند از: هنرمند، خوشگذران، حساس، رفیق باز، اهل مسابقه و رقابت، مخترع، دقیق، عاشق جمع و پرحرف.
تعبیر کامل غزل 125 حافظ
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
زیبارو کسی نیست که گیسوانی مشکین و کمری باریک دارد، غلام چهره کسی باش که لطیفهای از حسن دارد. «آن» چیزیست که حس شود بدون چگونگی. برای کسب اطلاع بیشتر به معنی بیت دوم غزل شماره ۳۶۳ حافظ «دردم از یار است و درمان نیز هم» مراجعه کنید.
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
هرچند که راه و روش فرشته و پری نازک و دلپذیر است، ولی خوبی و نیکویی تنها همان است که محبوب ما دارد.
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
ای زیباروی خندان، به چشمه چشم من و اشکهای بسیارم، توجه و عنایتی داشته باش، زیرا که به امید التفات تو جویباری روان است.
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
چه کسی میتواند یعنی هیچکس نمیتواند که در بازی چوگان دلبری، گوی زیبایی و حسن را از تو ببرد و حتی خورشید نیز با آن همه جلوهاش، سواری نیست که در دست عنان اختیار داشته باشد. تو از خورشید نیز گوی خوبی را میربایی.
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
کلام من وقتی که آرامشبخش دل تو شد، بالاخره آن را پذیرفتی، بله چنین است که گفتار عاشقانه، شیوه خاص خود را دارد.
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
کمان ابروی تو در راه و روش تیراندازی، هر کمانداری را شکست داده است.
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
به یقین، هر کسی در مسیر عشق، محرم راز نخواهد بود و هر سالکی به اندازه اندیشه خود، از عشق گمان و تصویری دارد یعنی آنچه افراد مختلف از عالم عشق میگویند برداشت ذهنی خودشان است و اسرار عشق این نیست.
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
نزد ساکنان میخانه عشق، از کرامات خود دم مزن، زیرا هر سخن، زمانی و هر نکته لطیفی، مکانی خاص برای گفتن دارد.
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مرغ هوشیار در آن سبزهزار که پس از بهارش، خزان میآید، خیمه اقامت نمیزند و آنجا را برای سکونت انتخاب نمیکند. تو هم اگر زیرک و دانایی در این دنیا که خوشیاش پایدار نیست، خانه مگیر.
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
به فرد پرادعا و نکتهفروش بگویید که با لطیفهها و معماهای خود به حافظ فخر نفروشد، زیرا قلم من نیز زبانی شیوا و بیانی بلیغ دارد و جوابش را با شعری نغز خواهد داد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 125 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
دیدگاهها (4)