غزل 177 حافظ با مصرع «نه هر که چهره برافروخت دلبری داند» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ برافروختن چهره را دلیل بر دلبری و آینه ساختن را باعث اسکندر شدن نمیداند. او میگوید هرکسی تاج شاهی بر سر نهاد را نمیتوان به عنوان پادشاه قبول کرد و هرکه سرش را بتراشد، قلندر نیست. این غزل در زمان تسلط شاه محمود بر شیراز و برای شاه شجاع سروده شده و در آن شاعر، شاه شجاع را با شاه محمود مقایسه میکند. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 177 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 177 حافظ
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچهای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
تفسیر و معنی غزل 177 حافظ
صبر و تحمل تو در برابر شکستها و ناکامیهای گذشتهسخن گفتن آسان است و عمل کردن سخت، همه میتوانند پرادعا و مغرور باشند اما واقعاً اهل دل بودن و لیاقت داشتن واقعی کار هرکسی نیست. فریب ظاهر را مخور و تصمیمات را بر مبنای چیزی که میبینی مگیر.
مراقب خود باش که افرادی قصد فریب تو را دارند. آنها خیلی از تو زرنگتر هستند. از مشورت فردی که در کنارت است بهره بگیر و دست او را پس نزن. اگر از کمک او استفاده کنی به موفقیت بزرگی دست خواهی یافت.
در مقابل نیکی ها و کارهای خوبی که انجام می دهی توقع مزد مادی نداشته باش و بدان که خوب بودن هنر است و اسرار بسیاری در زندگی نهفته که برای هر کس قابل فهم نیست. نفوذ در دیگران تنها با خوبی و مهربانی ممکن است و به تو هشدار می دهم که کسانی که در مقابلت ادعای عاشقی می کنند عاشقان واقعی نیستند. از آنها بر حذر باش.
نتیجه تفال شما به غزل 177
- ویژگی های شما عبارت اند از: ساده، آرام، خوب، فرشته خو، خوش شانس، صمیمی، خوش گذران، اهل گردش و میهمانی، شکمو، عاقل، خوش باطن، رفیق پرور، راستگو، سخاوتمند، نظر بلند، بی ریا، درویش مسلک، اهل ریسک و بی پروا.
- حضرت حافظ در بیت های اول تا سوم می فرماید: چنین نیست که هر کس لاله رخسارش فروزان گردید و جمال آرایی کرد، می تواند دل برباید. چنان که هر کس چون اسکندر، آینه سازی بداند، آینه اسکندری داشته باشد و مانند او جهان بینی کند. این چنین نیست که هر کس کلاه را مایل به طرفی بر سر گذاشت و با غرور بر جای خود تکیه زد، رسم فرمانروایی و آقایی را می داند. تو مانند گدایان مباش که تا مزدی نگیرند، کاری نمی کنند زیرا محبوب تو رسم چاکر نوازی و مهربانی را خوب می داند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- سعی کنید بین دوست و دشمن، تفاوت قائل شوید و راز دل خود را با هر کسی نگویید. اگر چه دوستان زیادی دور شما جمع شده اند ولی همه محرم اسرار نمی توانند باشند. در کارها قدری دور اندیش باشید و با عجله تصمیم نگیرید زیرا آتش تند، زود سرد و خاکستر می شود.
- برای انجام این نیت هنوز مقدماتش کاملاً فراهم نشده. بهتر است اجازه بدهید که با تلاش، سرعت عمل و دقت مقدمات آن آماده شود.
- مسافر شما حالش خوبست اما قدری کار او به طول می انجامد که این موضوع به سود او خواهد بود.
- کسی در انتظار دیدار شماست، پس عجله کنید. مسافرت را توصیه می کنم. خرید و فروش تفاوتی ندارد. مژده یا مقامی در انتظار خانواده شما می باشد. مواظب باشید حسودان شما را فریب ندهند.
تعبیر کامل غزل 177 حافظ
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
هرکسی که چهره خود را با آرایش گلگون کرد راه و رسم دل بردن و محبوب بودن را نمیداند و هرکسی که آیینهای ساخت نمیتواند مانند اسکندر باشد. آیینه سکندر آیینهای مخصوص بوده که در آن تا دوردستها دیده میشده است.
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هرکسی که کلاه خود را کج بر سر نهاد و مغرورانه با تکّبر نشست، راه و رسم سروری و بزرگی را نمیداند.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
تو مانند گدایان به خاطر پاداش، فرمانبرداری مکن، زیرا دوست، خودش به خوبی به راه و رسم بندهنوازی و چاکرپروری آگاه است.
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
بنده همت آن رند شجاع و بیپروا هستم که تهیدست و بیچیز است با وجود آنکه راه و رسم به ثروت رسیدن را میداند.
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
اگر بتوانی وفای به عهد و پیمان را یاد بگیری، این کاری بسیار خوب است، وگرنه ظلم و ستم و عهد شکنی از هرکسی ساخته است.
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچهای شیوه پری داند
دل مجنونم را از دست دادم درحالیکه نمیدانستم که یک بچه آدمیزاد کار جن و پری را با من میکند و مرا دیوانه میسازد.
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
خال تو همچون مردمک چشم من منشأ بصیرت است و بینش من به خال تو وابسته است، زیرا ارزش مروارید بیهمتا را فقط جواهرشناس میداند.
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
خال تو همچون مردمک چشم من منشأ بصیرت است و بینش من به خال تو وابسته است، زیرا ارزش مروارید بیهمتا را فقط جواهرشناس میداند.
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
آنکسی که از لحاظ قد و قامت و زیبایی چهره سرآمد خوبان زمانه شد اگر به داد دل عاشقان خود برسد همه جهان را خواهد گرفت.
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
آنکسی ریزهکاریها و لطافت شعر حافظ را درمییابد که اهل ذوق و ظرافت بوده و به زبان فارسی دری و خصوصیات آن آگاهی داشته باشد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 177 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
دیدگاه (1)