غزل 255 حافظ با مصرع «یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور» شروع میشود. این غزل حاصل ایام پر از تشویش زندگی حافظ است و او از غزل شمس الدین محمد جوینی استقبال کرده است. این غزل معروف با ردیف «غم مخور» به مخاطب دلگرمی میدهد که در نهایت همه این سختیها تمام خواهد شد. همانگونه که یوسف به یعقوب دوباره بازرسید، سر شوریده عاشق نیز به سر و سامان میرسد و حال دل غمدیده نیکو خواهد شد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 255 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 255 حافظ
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت (نگشت)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
تفسیر و معنی غزل 255 حافظ
در زندگی بسیار سختی کشیدهای و ناملایمات فراوان را تحمل کردهای، مژده باد که آنچه که در زندگی تو گم شده بود، بالاخره پیدا خواهد شد و روزگار پردرد تو را به خوشبختی تبدیل میکند. هر راهی هرچه طولانی پایانی دارد و تو به زودی به مقصد و مقصود خواهی رسید.
بد به دل خود راه مده، اگر همین امروز به مراد و مقصود نرسیدی نگران نباش که حتماً خیلی زود نشانههایی از پایان غم خواهی دید؛ چون با خدا هستی همیشه از بلایا نجات پیدا می کنی. در خلوت قرآن بخوان تا برای رسیدن به مقصد راهت را گم نکنی.
سختی ها و رنجهای بسیاری در زندگی خود کشیده ای اما ناامید مشو. چه بسیار بلاهایی که درواقع نعمت هستند و ما از مصلحت آن بی خبریم. اگر به خدای بزرگ اعتقاد و توکل داشته باشی نباید غصه هیچ چیز دیگری را بخوری. به زودی اتفاقاتی در زندگیت روی خواهد داد که پایانی است بر همه دردهای تو. پس ثابت قدم باش و از سرزنشهای دیگران مرنج که خدا با توست.
نتیجه تفال شما به غزل 255
- حضرت حافظ در بیت های هشتم تا دهم می فرماید: اگر چه منزل جانان بسیار ترسناک و مقصدمان ناپیداست، اما هیچ راهی نمی باشد که پایانی نداشته باشد. پس غم مخور. ما حال خود را در جدایی و هجران محبوب و زحمت و مشقتی که رقیب همیشه برایمان ایجاد می کند، نشانه ای از تقدیر الهی می دانیم، پس جای غم و نگرانی نیست. ای حافظ، در زاویه درویش و تنهایی و شب های تاریک تا ذکر تو دعا و خواندن قرآن کریم باشد، جای اندوه و نگرانی نمی باشد.
- به شما مژده میدهم که این نیت حداکثر تا ۱۵ روز دیگر بخوبی بر وفق مراد شما خواهد شد. شما به دولت و اقبال رسیده اید.
- راه های دور و دراز و پرخطری را در زندگی طی کرده اید اما در هر حال، خداوند یار و یاور شما بوده. چون دارای قلبی پاک و مهربان هستید. پس به شما تبریک می گویم. این نیت خیر است و از رنج خلاصی می یابید.
- به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید. یکی از بستگان سخت به شما نیاز دارد. هر چه زودتر به او کمک کنید که مستجاب الدعوه می باشد.
- بیمار شما تا یک ماه دیگر کاملاً بهبود می یابد. ازدواج عملی و راه طلاق آسان تر و همواره تر می شود. خبر خوشی و ملاقات سودمندی در پی دارید. در معامله ای سود بدست می آورید ولی به شما یا همسر یا پدر شما فرد دیگری نارو می زند ولی در هر حال موفقیت از آن آنهاست.
- اگر می خواهید این حاجت زود برآورده شود، در هفت شب متوالی، سوره مبارکه ابراهیم از آیه ۱۱ تا ۲۱ را با معنی و حضور قلب بخوانید که گشایش بسیار است.
تعبیر کامل غزل 255 حافظ
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
یوسف گم شده یه شهر کنعان باز میگردد ناراحت مباش. خانه غمها روزی به گلستان شادی مُبّدل خواهد شد، غصه مخور.
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
ای دل اندوهگین، حال تو نیکو خواهد شد نگران مباش. این سر آشفته نابسامان نیز دوباره آرامش و سامان مییابد، ناراحت مباش.
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
ای بلبل خوشنوا غمین مباش، زیرا اگر بهار عمر باقی و برقرار باشد، بار دیگر بر سریر پادشاهی گلزار، تاجی از گل بر سر خود خواهی داشت.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت (نگشت)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
اگر دو روزی گردش روزگار با خواستههای ما هماهنگی نداشت غصه مخور، زیرا حال روزگار پیوسته یکسان نخواهد بود.
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
زنهار، وقتی که بر اسرار پنهانی آگاهی نداری، هرگز ناامید مشو. در پشت پرده حکمت و مشیت الهی، بازیها و نقشهایی پیدا و پدیدار است، غمناک مباش.
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
ای دل، اگر سیلِ نیستی و فنا بر آن است که پایههای هستی را از جا برکند، وقتی که حضرت نوح نبی کشتیبان تو است، از توفان هراسی به دل راه مده.
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
آنگاه که در بیابان در آرزوی رسیدن به خانه خدا راه میپیمایی، اگر خار مغیلان به پایت آزاری برساند و یا ملامتت کند، غم به دل راه مده.
مغیلان درختچهای خاردار است که در بیابانها میرویَد.
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
هرچند منزلگاه بین راهی کاروان ناامن بوده و مقصد سفر بسیار دور است، هیچ راهی نیست که پایانی نداشته باشد، غم مخور.
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
خدای دگرگون کننده اوضاع، از تمامی وضع حال ما، در دوری از محبوب و سرسختی نگهبان درگاه او بهخوبی آگاه است، غم به دل راه مده.
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
ای حافظ، تا زمانی که در گوشه تنهایی و بینوایی تاریکی شبها، به خواندن دعا و قرآن میپردازی هیچ اندوهی به دل راه مده.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 255 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.