ارسال از تهران به تمام ایران / تحویل ساعتی پیک در تهران

تفسیر و معنی غزل 282 حافظ: ببرد از من قرار و طاقت و هوش

غزل 282 حافظ با مصرع «ببرد از من قرار و طاقت و هوش» شروع می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ می‌گوید برای دیدن یار هوش و حواس خودت را از دست داده‌ای، اما مطمئن نیستی که او هم مثل تو هست یا نه. حافظ در ابتدا از معشوق سنگدل گردن‌بلورین، دلبر تندحرکات، شوخ و شیرین‌گفتار، ظریف با رویی همچون ماه و آراسته یاد می‌کند که صبر و طاقت را از او گرفته است و حافظ در تاب عشقش همچون دیگ بر آتش در جوشش است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 282 را در مجله ساتین مد بخوانید.

رفع مسئولیت: فال و طالع‌بینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.

متن شعر غزل 282 حافظ

ببرد از من قرار و طاقت و هوش

بت سنگین دل سیمین بناگوش

نگاری چابکی شنگی کلهدار

ظریفی مه وشی ترکی قباپوش

ز تاب آتش سودای عشقش

به سان دیگ دایم می‌زنم جوش

چو پیراهن شوم آسوده خاطر

گرش همچون قبا گیرم در آغوش

اگر پوسیده گردد استخوانم

نگردد مهرت از جانم فراموش

دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست

بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش

دوای تو دوای توست حافظ

لب نوشش لب نوشش لب نوش

تفسیر و معنی غزل 282 حافظ

بی‌تاب و بی‌قرار هستی تا به خواسته دل خودت برسی، باید هشیار باشی چراکه اگر از حد تعادل خارج شوی، دچار مشکل خواهی شد. ناامیدی در وجودت رخنه کرده، آن را از خودت دور کن که به‌زودی به آرزوی دیرینه‌ات خواهی رسید. برای رسیدن به مقصود باید صبور و بردبار باشی. آرامش خود را حفظ کن. نباید به چیزی یا کسی دل ببندی که توان رسیدن به آن را نداری. عشق حقیقی و پایدارترین حقایق مختص ذات کبریایی خداوند است.

همچنین در تعبیر دیگری آمده است:

نیتی که در سر داری صبر و قرار و هوش و حواس تو را مختل نموده است. دائم در جوش و خروشی و بی تابی ات از حد گذشته. تنها مسکن و آرام بخش تو وصال اوست و تنها زمانی که او را تصاحب کنی آرامش می یابی، اما بدان که رسیدن به این هدف نیاز به فکری آزاد و اندیشه ای کارآ دارد، پس به خود مسلط باش و معقولانه تصمیم بگیر.

نتیجه تفال شما به غزل 282

  • هیجان و التهاب سراپای وجود شما را فرا گرفته و فقط به او اندیشه دارید. با تمام حواس و وجود در این افکار غوطه ور هستید. اگر چه شما را منع نمی کنم ولی متوجه می سازم هر چیزی که بیش از اندازه باشد، رنج آور خواهد بود. پس اندکی به خود بیا و آرام بگیر. تا ۱۰ روز دیگر خبر خوبی در این مورد دریافت خواهید کرد. جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد.
  • حضرت حافظ در بیت های اول تا سوم و هفتم می فرماید: محبوب سنگین دل و سیمین اندام، طاقت و قرار و هوش را از من ربوده است. محبوب زیبایی که مانند ماه و پری زیبا و ظریف و چابک است، طاقت و هوش را از من گرفت. از حرارت آتش سودای عشق جانان چون دیگ دائم جوش می زنم و در سوز و گذار عشق هستم. ای حافظ داروی درد تو، لب شیرین جانان است.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • اوضاع و احوال شما آنقدر شایسته و بایسته خواهد شد که همه حسرت خواهند خورد. به شرط آنکه توکل بر خدا داشته باشید.
  • همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید.
  • پدر و مادر را احترام بگذارید و به پدر بگویید یکی از اقوام، نیاز مبرم به کمک وی دارد. دریغ نکند که از ناراحتی رهایی می یابد. مسافر شما حالش خوب است. ۴ فرزند در طالع دارید که یکی از آنها به مقام وزارت می رسد.
  • اگر می خواهید گره و مشکل کارها بر تو گشاده گردد و به مرادت برسی، در ۷ شب متوالی، سوره مبارکه الشعرا آیه ۱۱۸ تا ۱۲۸ را با معنی و حضور قلب بخوانید.
  • در خواب خواهید دید که ماه را نو کرده اید و با آن سخن می گویید، تعبیرش اینکه خبر از دوستان جدید و مسایل مالی و دنیایی خوبی میدهد و موانعی را که در پیش دارید، از سر راه برطرف می کنید.
  • دلبستگی زیاد شما بر موبایل و اینترنت موجب عقب ماندن از سایر امور می گردد. تغذیه شما نامناسب است، لذا تندرسی از اهم واجبات می باشد.

تعبیر کامل غزل 282 حافظ

ببرد از من قرار و طاقت و هوش

بت سنگین دل سیمین بناگوش

آن زیباروی سخت‌دل و بی‌رحم که بُن گوش او سفید و بلورین است؛ آرام، توان و عقلم را از من گرفته است.

نگاری چابکی شنگی کلهدار

ظریفی مه وشی ترکی قباپوش

زیبارویی، زرنگ، شوخ و شیرین‌حرکات، تاجدار و صاحب حشمت، خوش‌طبع، ماه رخسار، شاهد زیبا، پوشنده جامه بزرگان. در این بیت صنعت تنسیق صفات مراعات شده است.

ز تاب آتش سودای عشقش

به سان دیگ دایم می‌زنم جوش

از گرمی آتشی که غلبه عشق وی در من برمی‌انگیزد، مانند دیگ بر سر آتش می‌جوشم.

چو پیراهن شوم آسوده خاطر

گرش همچون قبا گیرم در آغوش

اگر قباگونه یار را در بغل گیرم، چون پیراهنش که در کنار وی جمعیت خاطر دارد، من نیز آسوده دل خواهم شد.

اگر پوسیده گردد استخوانم

نگردد مهرت از جانم فراموش

حتی زمانی که درون گور بپوسم، عشق تو از جانم بیرون نرفته و آن را از یاد نخواهم برد.

دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست

بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش

سینه و شانه یار دل و دین را از من ربوده است. در این بیت و بیت بعد صنعت تکریر مراعات شده است.

دوای تو دوای توست حافظ

لب نوشش لب نوشش لب نوش

ای حافظ، دوای درد تو لب شیرین و مطبوع یار است.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 282 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته

میانگین امتیازات 5 / 5. مجموع آرا: 12

تا حالا به این پست امتیازی داده نشده ): دوست داری اولین نفر باشی؟

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *