غزل 390 حافظ با مصرع «افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ پادشاه را به گل تشبیه کرده که تاج پادشاهیاش به تازگی نمایان شده است، به او خیر مقدم میگوید و از خدا برایش برکت طلب میکند. به پادشاهی رسیدن او سبب نظام امور میشود. این غزل به ظاهر به مناسبت تبریک جلوس اتابک است، ولی در اصل راهی برای برقراری ارتباط با این حاکم بوده تا رقیبی برای امیرمبارزالدین گردد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 390 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 390 حافظ
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی
تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن
خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان میوزد باد یمن
شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او
در همه شهنامهها شد داستان انجمن
خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین
شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن
جویبار ملک را آب روان شمشیر توست
تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن
بعد از این نشکفت اگر با نکهت خلق خوشت
خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن
گوشه گیران انتظار جلوه خوش میکنند
برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار
تا از آن جام زرافشان جرعهای بخشد به من
تفسیر و معنی غزل 390 حافظ
شانس و اقبال در خانه تو را میکوبد و موقعیتهای جدید در اختیارت قرار میگیرد. نگرانی را از دلت بیرون کن که خبرهایی خوش به تو خواهد رسید و زندگیات رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. دوران ناراحتی به سر میرسد و شاهد مقصود را در آغوش میکشی به شرط آنکه فرصت را غنیمت شماری. اجازه نده مغرضان تو را ناامید کنند. دوستانت منتظر هستند تا به آنها یاری رسانی، از التفات به آنان غافل مشو و به دیگران نیز از داشتههایت چیزی ببخش.
بخت و اقبال به تو روی کرده است و موقعیتی در اختیارت قرار گرفته تا به آنچه لیاقتش را داری برسی. لطف خدا شامل حالت گردیده به شرط آنکه با عدل و انصاف زندگی کنی، شهرت و موقعیتی خواهی یافت. اکنون که به موقعیت خود رسیده ای، بدان که بسیارند کسانی که منتظر یاری تو هستند. از آنها غافل مشو و در امور عاقلانه تصمیم بگیر تا موفقیت تو روزافزون شود.
نتیجه تفال شما به غزل 390
- اقبال شما درحال ظاهر شدن و طلوع سعد می باشد. بنابراین نگرانی نداشته باشید. برای آن که قلب شما روشن گردد، همین امشب سوره مبارکه القریش را سه بار با حضور قلب و معنی بخوان.
- این نیت عاقبت و سرانجام خیر و نیکی دارد زیرا درآن مژده پیدا شدن انگشتر حضرت سلیمان است. به همین جهت عجله کار شیطان است.
- انسانی مشهور خواهی شد که نام تو را همه بر زبان خواهند آورد و در کتب می نویسند. امور بر وفق مراد شما خواهد گشت. نگران نباش. آینده ای درخشان داری بنابراین اراده، کوشش و توکل بر خدا را از دست نده. با خوی خوش و اخلاق پسندیده ای که داری مقامات بالا را بدست خواهی آورد. به شرط آنکه از عقل خود که مستشاری امین است، بهره ببری.
- نیت شما خوب است و انجام می یابد. پس بهتر است صدقه ای بدهید. از بد عهدی و بد قولی مردم گله نکن. اصولاً روزگار سر ناسازگار دارد و مانند اسبی سرکش است. حداکثر بهره را از بخت خوب و تلاش خود ببر تا فریب خورده و زیان دیده نشوی.
- حضرت حافظ در بیت های اول تا سوم می فرماید: افسر سلطان گل در چمن ظاهر شد. ای خدا مقدمش بر گلها مبارک باد. این نشست شاهانه خیلی بجاست تا هر کسی جا و منزلت خود را بداند. مژده خوبی به حضرت سلیمان بده زیرا اسم اعظم از دست دیو بیرون آمد. چون شایسته او نبود.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر کامل غزل 390 حافظ
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
تاج شهریار گل از گوشه گلزار نمودار شد؛ آمدنش بر سرو و سمن مبارک باشد.
خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی
تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن
این نشست شاهانه بهجا و بهمورد بود تا بعد از این هر کسی سر جای خود بنشیند.
خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن
به انگشتری سلیمان مژده بده که ماجرای ربوده شدن توسط دیو به خوبی و خوشی پایان یافت، زیرا اسم اعظم حک شده بر نگین انگشتری، دست دیو را از آن کوتاه کرد.
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان میوزد باد یمن
این سرا تا همیشه آبادان باشد که هر لحظه از خاک درگاه آن باد یمن با خود بوی رحمان میآورد.
شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او
در همه شهنامهها شد داستان انجمن
جاه و جلال افراسیاب فرزند پَشَنگ و شمشیر جهانگیر او در شاهنامهها نوشته و نطق مجالس شد.
خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین
شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن
ای شهسوار، اکنون که اسب تندپوی چوگانبازی فلک، رام تو شد و به میدان آمدی، گویی بزن.
جویبار ملک را آب روان شمشیر توست
تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن
شمشیر آبدار تو در حکم آب روان جویبار کشور است؛ درخت عدالت بنشان و ریشه بدخواهان را از جا درآور.
بعد از این نشکفت اگر با نکهت خلق خوشت
خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن
از این پس جای هیچگونه شگفتی نیست اگر از صحرای ایذه به سبب نسیم بوی خوش تو که از آنجا میوزد بوی نافه ختن برخیزد.
گوشه گیران انتظار جلوه خوش میکنند
برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
گوشهنشینان، انتظار ظهور و نمایش خوبی از تو دارند؛ کلاه را به شیوه دلاوران بر سر نهاده و چهره مردانگیات را از زیر روپوش نمودار ساز.
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن
با عقل صلاحاندیشی کردم، گفت: ای حافظ، باده بنوش. ای ساقی، بنا به گفته این رایزن مورد اعتماد شراب بده.
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار
تا از آن جام زرافشان جرعهای بخشد به من
ای باد صبا، این پیام را به ساقی مجلس اتابک برسان تا از جام مرصع جرعهای به من بنوشاند.
شارحان میگویند حافظ این غزل را به مناسبت به تخت نشستن یکی از اتابکان لر یعنی اتابک پشنگ سُلغرشاه فرزند اتابک احمد و در زمان امیرمبارزالدّین سروده است و سه واژه پشنگ، ایذج و اتابک به این معنا اشاره دارند.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 390 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.