غزل 420 حافظ با مصرع «ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که بازگو کننده گلهها و شکایات شاعر از شاه شجاع در اوایل بروز اختلافات فیمابین است که به زیبایی با ردیف یعنی چه سروده شده است و او را مؤاخذه میکند. برخی شارحان از این غزل برداشتهای عرفانی داشتهاند و این از هنرنمایی خواجه است که هرکس به فراخور حال شعر او را تفسیر میکند اما عتاب خدا از حافظ بعید است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 420 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 420 حافظ
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساختهای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه
تفسیر و معنی غزل 420 حافظ
تغییراتی گسترده در حالات روحیات به وجود آمده و همگان از آن در حیرتاند. گاهی با رقیبان وقت میگذرانی و گاهی با دوستان. قدر فرصتهای خود را نمیدانی. با همه سر جنگ و دعوا داری. اطرافیانت روی تو حساب میکنند ولی افسوس که همه را پراکنده نمودهای. مشکل تو زمانی حل میشود که به خدا و بعد به خودت بپردازی.
مدتی است از رفتار او گیج و سرگردان شده ای و معنی حرکات و کارهایش را نمی فهمی، گویا انقلابی در وجود او به وقوع پیوسته است که تو از آن غافل بوده ای. سعی کن او را بهتر درک کنی و عواطف و احساساتش را بفهمی. تنها از این راه است که بیش از دیگران به او نزدیک خواهی شد. به خاطر داشته باش که او به زودی وارد زندگی تو خواهد شد، بنابراین خود را مهیای پذیرایی از او کن.
نتیجه تفال شما به غزل 420
- حضرت حافظ در بیت آخر می فرماید:ای حافظ اکنون که یار در دل غمگین تو جای گرفته است، چرا خانه دل را از هر اندیشه ای جز اندیشه یار تهی نکردی؟ ندانم چه قصدی داری!حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- چرا اطرافیان را آزار می دهید؟ قصد نیت شما از این کارها چیست؟ آخر تقصیر با خود شماست. چرا شهامت ندارید و نمی گویید مقصرم. مگر اراده ندارید؟ پس کوتاه بیایید و سعی کنید از این پس با استادان دانا و عزیزان نزدیک خود مشورت کنید. آنگاه اقدام نمایید و بی جهت خود و دیگران را به زحمت نیندازید.
- از غرور کاری ساخته نیست بلکه تواضع، فروتنی و مهربانی مشکل شما را حل می کند. اگر می خواهید این نیت برآورده شود، از دیگران دلجویی و عذرخواهی کن تا خداوند به شما کمک کند. مطمئن باشید که شاهد مقصود را در آغوش خواهید گرفت و موفق می شوید.
- اگر از کار نیک خود خوشحال و از کار بد خود دلگیر می شوی، نشانه ایمان شماست زیرا همه کارها وابسته به نیت است. مسافرت را توصیه می کنم. به زودی خبرها و مژده های خوشی دریافت می کنید و به موفقیت های بسیاری می رسید. از همنشینی با افراد معتاد و حسود پرهیز کنید.
- رنگ زرد یا سفید استخوانی را برایتان پیشنهاد می کنم که موجب شادی، خویشتن داری، عزت نفس و حسن انتخاب می گردد. احساس یاس را بر طرف می کند. از اختلاف جدی روحی جلوگیری می کند و حس احترام را به وجود می آورد.
تعبیر کامل غزل 420 حافظ
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
این چه معنا دارد یا چه قصدی داری که به یکباره حجاب از رخسار برگرفتهای و مست و بیپروا شتابان از خانه بیرون آمدهای؟
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساختهای یعنی چه
چه قصدی داری که موهای خود را به دست باد صبا دادهای و گوش خویش را به فرمان مدعی سپردهای و اینگونه با همه از سر سازش درآمدهای؟
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
تو سرکرده زیبارویان هستی و مورد توجه فقیران قرار گرفتهای. چه معنا دارد که برای این مقام و منزلت خود ارزشی قائل نیستی؟
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
آیا نه این است که تو از اول با سر گیسوی خود، دست من افتاده را گرفته از جا بلند کردی یعنی به من اجازه معاشرت دادی؛ اینکه دوباره مرا بر زمین افکندهای و به من بیاعتنایی کردهای چه معنا دارد؟
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
حرف زدنت راز دهان تنگ تو و کمربندت باریکی کمر تو را آشکار کرد؛ حال مقصودت چیست که بر روی ما شمشیر از کمر میکشی؟
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه
هر کسی با نقشی از نقشهای مهره محبت تو دلمشغول است، آخر سر با همه آنها دغلبازی میکنی؛ این چه معنا دارد؟
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه
ای حافظ، هنگامی که یاد محبوب در سرای کوچک و گرفته دل تو فرود آمد، به چه سبب یاد بیگانه را از این خانه بیرون نکردی؟
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 420 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.