غزل 450 حافظ با مصرع «روزگاری است که ما را نگران میداری» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که شاعر خواجه تورانشاه وزیر شاه شجاع را مورد خطاب قرار میدهد و از او میخواهد که در رفع کدورت بین شاه و حافظ تلاش بیشتری کند. حافظ به ممدوح میگوید چند صباحی است که سبب دلواپسی ما شدهای چراکه به دوستداران صادق خودت مانند دیگران توجه نمیکنی. با گوشه چشم نظر لطف به من نینداختی و به اهل نظر احترام نمیگذاری. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 450 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 450 حافظ
روزگاری است که ما را نگران میداری
مخلصان را نه به وضع دگران میداری
گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران میداری
ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران میداری
نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ
همه را نعره زنان جامه دران میداری
ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سری عجب از بیخبران میداری
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران میداری
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنا ز گل کوزه گران میداری
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران میداری
کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت
این طمعها که تو از سیمبران میداری
گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن میداری
مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقع ز جهان گذران میداری
تفسیر و معنی غزل 450 حافظ
به کسی دل بستهای و چشم امید به کمک او داری، او ظرفیت و قابلیت برآورده کردن خواسته تو را ندارد. بهتر است زندگیات را بیهوده به پای او هدر ندهی. غرور و تکبر را از خود دور کن تا به نتیجه مطلوب برسی. از ریاکاری و فریب دیگران بر حذر باش. دوستان و خانوادهات را از کمکهای خودت ناامید و مأیوس نکن. اهدای مهر و محبت به دیگران، بهترین کاری است که میتواند زندگی تو را زیر و رو کند.
او که تو در نظر گرفته ای توقعات تو را برآورده نخواهد کرد (کاری که قصد آغازش را داری توقعات تو را برآورده نخواهد کرد). او ظرفیت و قابلیت انجام کارهای مورد نظر تو را ندارد. اگر می خواهی به اهداف مورد نظرت برسی باید از این نیت صرف نظر کنی و زندگی خود را بیهوده به خطر نیندازی و خراب نکنی.
نتیجه تفال شما به غزل 450
- حضرت حافظ در بیت های ششم، هشتم و نهم می فرماید:جوهر جام جهان بین که همان مرشد و عارف دریا دل است، از معدن جهان ماده نمی باشد بلکه از جهان معنی است. پس او از وجود مادی افراد مدعی ارشاد و راهنمایی خلق که دام ریا پهن کرده اند، نمی توانی امید روشنایی داشته باشی.
- ای دل تو خود چندان آزموده شدی که تو را پدر و مربی هر امتحانی می دانم. برای چه از خوبان کم تجربه امید وفا داری. هر چند وارستگی و قلندری و ترک خود پرستی، از جرم ما توان دانست، اما عاشق می گفت که گرفتاران عشق را به آن وا می داری.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- پدر و مادر سخت از رفتار شما آزرده خاطرند و اصولاً نگران زندگی و آینده شما می باشند. چون متاسفانه تجربه های گذشته، درسی برای شما نشده است. آخر چه موقع می خواهید خودتان باشید و از اندیشه، اراده و فعالیت خود بهره بگیرید؟ همه نگرانند که فرصت از کف برود! لازم است نسبت به انتخاب دوستان و اطرافیان خود دقت بیشتری کنید و ساختمان زندگی خود را از نو بسازید.
- این نیت با کار، فعالیت و تلاش امکان پذیر می گردد وگرنه عملی نخواهد شد. نباید دست روی دست گذاشت. بلکه باید اقدام کرد و بهره گیری از افراد با تجربه و پذیرفتن نصایح پدر و مادر لازم است. پس اقدام کنید. پیروز می شوید و تردید را از دل خارج سازید.
- با توجه به بیت های این غزل به شما توصیه می کنم از رنگ های سفید و لیمویی استفاده کنید که با وقار و متانت و شکوه شما هم آهنگی داشته باشد. از پاکیزگی و نظم لذت می برید و از افرادی هستید که به دیگران خدمت می کنند و احساس عاطفی قوی دارند. به زندگی خود افتخار می کنید و نسبت به فامیل احساس عالی دارید.
تعبیر کامل غزل 450 حافظ
روزگاری است که ما را نگران میداری
مخلصان را نه به وضع دگران میداری
دیر زمانی است که ما را در تشویش و منتظر نگاه داشتهای؛ با دوستان بیریا و یکرنگ خود همچون دیگران بر سر لطف نیستی.
گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران میداری
اندک نگاهی از سر عنایت و رضایت به سوی من نینداختی، آیا بدین گونه احترام عارفان اهل نظر را نگاه میداری؟
ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران میداری
بدان هنگام که برای نقش و نگار بر ساعد خود، دست در خون هنرمندان فرو میبری، بهتر آن است که ساعد سیمین خود را از دید دیگران بپوشانی.
نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ
همه را نعره زنان جامه دران میداری
بلبل و گل از دست غم عشق تو آسوده نماندند، بلبل را به فریاد کردن و گل را به جامه چاک کردن وا داشتی.
ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سری عجب از بیخبران میداری
ای آنکه در خرقه وصلهدار، خواستار حضور قلب نزد حق هستی؛ گویا انتظار راز شگفت حضور قلب را از بیخبران داری و به حضور قلب نخواهی رسید.
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران میداری
ای روشنایی دیده و مایه امید من، وقتی که تو به منزله نرگس شکفته باغ نگاه و تماشا هستی، چرا با من رنجیدهخاطر سرگرانی و بیاعتنایی میکنی؟
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنا ز گل کوزه گران میداری
ساختار جام جمشید از معدن و مصالح عالم و دنیای دیگری است و تو از گِلِ کوزهگران انتظار داری که جام جم به تو ببخشد یعنی انتظار بیهوده داری.
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران میداری
دلا، تو خودت همچون پدری کارآزموده و صاحب تجربه هستی، برای چه از این پسران بیتجربه، انتظار مهربانی و رعایت عهد و پیمان داری؟
کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت
این طمعها که تو از سیمبران میداری
در برابر چشمداشت و توقعاتی که از دلبران سیمینبدن داری، بایستی تمام موجودی کیسه نقره و طلا خود را خرج کنی.
گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن میداری
هرچند گناه ما لاابالیگری و مستی و فساد است، اما عارفی عاشق بر این عقیده بود که خداوندا، تو بنده را به این کارها وادار میکنی. یعنی ما اختیاری بر اعمالمان نداریم و این خواست خداست.
مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقع ز جهان گذران میداری
ای حافظ، روز خوشی و تندرستی را با سرزنش به سر مبر، از این دنیای درگذر چه توقع و چشمداشتی داری؟
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 450 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.