غزل 459 حافظ با مصرع «زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ محاسن و زلف و موی شاه را به نقش خوش و صورت او را به گُل تشبیه کرده است و میگوید این خطوط زیبا که بر چهرهات رسم میکنی؛ باعث میشوند که گل و گلستان از رونق بیفتند. این غزل در سالهای نخستین سلطنت شاه شجاع سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 459 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 459 حافظ
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
اشک حرم نشین نهانخانه مرا
زان سوی هفت پرده به بازار میکشی
کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار میکشی
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار میکشی
گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار میکشی
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی
حافظ دگر چه میطلبی از نعیم دهر
می میخوری و طره دلدار میکشی
تفسیر و معنی غزل 459 حافظ
هیچ خواستهای بدون تلاش و زحمت به دست نمیآید. در سایه سعی و تلاش، به مراد دلت خواهی رسید. بهتر است از دوستان خیرخواه کمک بطلبی تا به کمک آنها به هدف خود نائل شوی. به زودی به نتیجه میرسی. خداوند بزرگ به تو آنقدر که لازم است نعمت بخشیده است، نباید طمعورزی کنی. برای نیتی که داری به خوبی چارهاندیشی کن و برای انجام آن عجله به خرج مده. زیرا اجرای این نیت نیاز به آمادگیهای بیشتری دارد که باید به مرور زمان کسب کنی.
خداوند بزرگ به تو آنقدر که لازم است نعمت های خود را بخشیده است و تو نباید طمع و زیاده خواهی کنی. برای نیتی که در سر داری به خوبی چاره اندیشی کن و برای انجام آن عجله به خرج مده. زیرا اجرای این نیت نیاز به آمادگی های بیشتری دارد که تو اکنون فاقد آن هستی.
نتیجه تفال شما به غزل 459
- حضرت حافظ در بیت های هفتم و هشتم می فرماید: ای گل تازه و سرمتی که از این عاشق بیچاره دوری می کنی، برگرد که خار وجود من بالگردان وجود عزیزت باشد.
- ای حافظ از نعمت های دنیا دیگر چه می خواهی. تو که شراب می خوری و موی پیشانی محبوب را هم چنگ می زنی. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- اگر با تدبیر و کیاست بیشتر عمل کنی، سریع رودست نخوری و شتاب و عجله نداشته باشی، کبوتر اقبال و موفقیت همگام و همراه شما خواهد بود. این کار و نیت نیاز به تدبیر همراه با علاقه و سرعت عمل بیشتری دارد. (عجله نکنید ولی تلاش را متوقف نسازید.)
- نیت شما حتماً برآورده می شود و جای نگرانی وجود ندارد اما راز دل خود را با کسی در میان مگذارید. کسی را هم که هفته قبل رنجانده اید، دلش را بدست آورید و نذر خود را ادا کنید.
- گرفتاری ها رو به پایان است و از چنان زندگی برخوردارید که همه حسرت می خورند. پس آن را بیهوده خراب نکنید.
- خیلی رویایی فکر می کنید. قدری عاقبت اندیش و واقع گرا باشید. شما در زندگی چیزی کم ندارید، پس شکرگزار پدر، مادر و همسر باشید.
- در مسئولیت پذیری، فردی فعال، بی باک و قاطع می باشید و در سخن گفتن، صریح و رک و همین عوامل موجب می گردد تا حسودان زبان به انتقاد شما دراز کنند و دیگران را به قضاوت نادرست وادارند. شما زمان کار از تمام نیروی خود بهره می گیرید. بسیار آبرومند و محترم و شریف می باشید و زمانی که مورد اعتماد واقع می شوید، بسیار راستگو می باشید و از فریبکاری و ریا رنج می برید.
- برای جلوگیری از چشم زخم و سپاسگزاری، همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و سوره مبارکه العادیات را با حضور قلب و معنی بخوانید.
تعبیر کامل غزل 459 حافظ
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
با این خط و شکل زیبا که از موی محاسن بر گلبرگ چهره خود تصویر میسازی، بر صفحه گل بوستان و خط گلزار خط باطل میکشی.
اشک حرم نشین نهانخانه مرا
زان سوی هفت پرده به بازار میکشی
اشک پردهنشین مرا که در خلوتسرای دیده پنهان شده است، از پشت هفت پرده چشم به درآورده و برملا و آشکار میسازی.
کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار میکشی
باد صبا را که کُند و آهستهرو است، در آرزوی رایحه گیسوی خود هر لحظه به زنجیر زلف کشیده و به کار وا میداری.
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار میکشی
هر لحظه به یاد آن لبهای قرمز به رنگ شراب و چشمهای مست، مرا از گوشه خلوتسرای خود به خانه بادهفروش میکشانی.
گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار میکشی
گفتی سر تو شایسته آن است که به فتراک زین اسب ما بسته شود، اگر تو زحمت این کار را میکشی برای ما آسان است.
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی
با این چشم و ابرویی که تو داری، برای دل بیمار خود چه چارهای بیندیشیم؟ آه از این کمان که بر سر بیمار میکشی و تیر بر قلبش میزنی.
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی
ای گل تازه شکفته که از خاری همچون من دوری میکنی، به سوی من بازگرد زیرا من همچون خار که محافظ گل است، چشم زخم و نگاه بد را از تو دور میکنم.
حافظ دگر چه میطلبی از نعیم دهر
می میخوری و طره دلدار میکشی
ای حافظ، از نعمتهای دنیا دیگر آرزوی چه چیزی داری؟ پیوسته شراب مینوشی و زلف محبوب را به سوی خود میآوری.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 459 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.