غزل 109 حافظ با مصرع «دیر است که دلدار پیامی نفرستاد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید مدتی میشود که دلدار پیامی نفرستاده که در آن برای من سلام و صحبت بنویسد، با وجودی که من برای او صد نامه فرستادم. اما در انتها میافزاید از ادب به دور است که شاه را بازخواست کند. این غزل هنگامی که شاه شجاع از شیراز دور و درصدد تهیه ساز و برگ و سپاهی به منظور حمله به شیراز بوده است سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 109 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 109 حافظ
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
تفسیر و معنی غزل 109 حافظ
انتظار بیش از حد باعث کلافگی تو شده است و برای رسیدن به مراد دلت لحظه شماری میکنی؛ با صبر و بردباری نتیجه کار خود را خواهی دید. همواره یادت باشد راستگویی شرط اول انسانیت است، پس برای بدست آوردن چیزهایی که در زندگی دوست داری، هرگز دروغ مگو و دست به نیرنگ و حیله نزن. دیگران را همچون خود بدان و آنچه برای خودت میخواهی و میپسندی، برای آنها نیز بخواه و بپسند.
مدتهاست به شخص بلند مرتبه ای ابراز علاقه می کنی و او با آنکه از حال تو باخبر است هیچ عکس العملی نشان نمی دهد. بیهوده منتظر پاسخ نمان و لاف بیهوده نزن، زیرا بین شما دو نفر فاصله بسیاری است و او تو را هم شأن خود نمی داند و تو توقع بی جایی از او داری.
نتیجه تفال شما به غزل 109
- ویژگی های شما عبارتند از: خیرخواه، انسان وارسته، دوست داشتنی، عزیز، دردانه، بی کلک، طوفانگر، محبوب، شیک پوش، با وفا، عاشق پیشه، خوش باطن، خیرخواه، راستگو، صمیمی، اصیل، شریف، متواضع و قابل احترام. با این محاسن ارزش واقعی خود را بدان و بی تابی و بی قراری نکن که دور از شان زندگی اصیل خانوادگی شماست. زیرا حیف است این اندازه خود را مشتاق نشان دهید تا او طاقچه بالا بگذارد. لطفاً با متانت و زیرکی عمل کنید.
- اگر از این موضوع منصرف شوید، فواید زیادی بر آن ترتیب داده شده است زیرا مقدمات آن را کاملاً فراهم نساخته اید. چون هر کاری راهی دارد که باید در جاده آن با سرعت، دقت، علاقه و اراده گام برداشت.
- حضرت حافظ در بیت های اول تا سوم می فرماید: خیلی وقت است که از محبوب خبری نرسیده. نه یک کلام چیز نوشته و نه سلامی فرستاده است. من صد نامه فرستادم در حالی که آن شاه سواران حتی یک قاصد برای من نفرستاد. دلبر آهو رفتار که از دلدادگان می رمد، قاصد کبک پویه و تندی نزد من عاشق بیابان گرد و عقل گم کرده نفرستاد.
- در آینده نزدیک از معامله، ملاقات و برخوردی نیکو استفاده و بهره کافی خواهی برد و اقبال به سراغ شما خواهد آمد اما فعلاً زیاد امیدوار و دلخوش به قول های پوچ اشخاص نباش که آنها فریبکارند. نگران نباش. چیزی که می خواهی به دست می آوری. اما حوصله و صبر را باید با خود همراه سازی. مسافرتی در پیش داری. از مسافر خبر خوشی دریافت می کنی. بیمار شفا می یابد. قرض ادا می شود. وسله خریداری می شود ولی اراده تلاش و امید را هیچگاه از دست ندهید تا موفقیت قرین شما گردد.
- جدیداً دچار ناراحتی شده اید. علتش عدم آگاهی از چگونگی آن بوده است. در حالیکه می توانستید با کمی شکیبایی و از خود گذشتگی و اندیشه، اوضاع را کاملاً بر وفق مراد گردانید. پس باید دنبال قضیه را نگیرید و خونسرد باشید.
تعبیر کامل غزل 109 حافظ
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
زمانی طولانی گذشته درحالیکه محبوبم برایم پیامی نفرستاده است، سلامی ننوشته و نامهای به طرف من روانه نکرده است. حسرت و اشتیاق همراه با گلایه از بیتوجهی یار در این غزل دیده میشود. «دیر است» در بعضی نسخ «دیریست» ضبط شده است.
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
هرچند تا به حال صد نامه برایش فرستادهام، اما آن فرمانروای سواران و سوارکاران، قاصدی به سویم نفرستاده و سلامی نرسانده است. زیبایی آوردن شاه سواران در این بیت اینجاست که این چنین شاهی بر همه سواران فرمانروایی دارد و فرستادن یک پیک برایش بسیار آسان است.
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
آن محبوب و ممدوح به سوی من که دیوانهخو شدهام و عقل از من فرار کرده است، یک پیک آهو رفتار تیزگام و خوشقدم نفرستاد. کبک پرندهایست که راه رفتن زیبایش مشهور و زبانزد است و خرامیدن نوعی راه رفتن با ناز و عشوه است.
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
یار میدانست که مرغ دل از دستم فرار میکند و دلم را در غم عشق از دست خواهم داد، با این حال از آن خط زیبای به هم پیوسته اش، زنجیر و دامی برای دلم بوجود نیاورد. حافظ خط سلیس و زیبای یار را برای قرار گرفتن دلش میخواهد، چراکه دلش همچون پرندهای است که اگر زنجیر به پایش نباشد، فرار میکند.
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
به داد من برسید، چراکه از آن ساقی شیرینلب که خودش بسیار مست بود؛ با وجود این که میدانست خمار آلودهام و به جرعهای شراب نیاز دارم، اما ساغری شراب برایم نفرستاد.
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
هرچقدر که ادعا کردم من صاحب کرامات و مقاماتی در سیر و سلوک هستم و از تواناییهای خودم نزد ممدوح تعریف کردم، اما او هیچ خبری از هیچ جایگاه والایی برایم نیاورد. یعنی به من مقام و مرتبه نبخشید.
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
حافظ تو در حفظ ادب بکوش، زیرا که اگر پادشاه پیامی برای غلام و بندهاش پیامی نفرستد؛ نمیتوان شاه را سرزنش و بازخواست کرد. پس از آنکه حافظ در شش بیت قبل از ممدوح گلایه و شکایت میکند و حرف دلش را میزند، در پایان غزل با رندی خطاب به خودش میگوید اشکالی ندارد! تا کدورت خاطری در ذهن شاه نماند
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 109 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.