غزل 167 حافظ با مصرع «ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ را به دو صورت تفسیر و تأویل میکنند. یکی در وصف پیامبر اسلام و بعثتش به پیامبری است و دیگری در تعریف از شاه شجاع، چراکه از حکومت امیر مبارزالدین کلاً زده شده و بسیار به اوضاع و احوال بدبین بوده است. به هرجهت ممدوح را ستارهای میداند که درخشیدن آغاز کرده و همچون ماه رفیق و مونس دل رمیده او شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 167 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 167 حافظ
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
تفسیر و معنی غزل 167 حافظ
ستاره بخت و اقبال تو همانند ماه میدرخشد. اوضاع بر وفق مراد تو شده و به زودی به مقصودت خواهی رسید، پس شکرگزار خدا باش. مواظب باش که رسیدن به مقامی تو را دچار غرور و تکبر مگرداند.
اگر بتوانی در زندگی خودت با اراده و محکم باشی پیروزیهای تو ادامهدار خواهند بود. موقعیت اجتماعی بالایی پیدا خواهی کرد. فراموش نکن که در هر موقعیت و جایگاهی که باشی، به مشورت با بزرگان نیاز داری.
ستاره بخت و اقبال شما چون ماه منور و بلندمرتبه خواهد شد. موقعیت والای اجتماعی نصیب شما خواهد شد، اما به خاطر داشته باش که در انتخاب مسیر خود دچار اشتباه نشوی و با عقل و درایت خود و همفکری و مشورت معتمدان، راه صحیح را انتخاب کنی تا دچار پشیمانی نشوی. اکنون که خدا یاریت می کند از این فرصت استفاده کن.
نتیجه تفال شما به غزل 167
- حضرت حافظ در بیت های ششم، هفتم و نهم می فرماید: تراوش باده را از لب برای رضای خدا پاک کن که دل من هزاران اندیشه بد میکند که مبادا با بیگانه باده نوشیده باشی. ناز و غمزه چشم خمار تو، می به عاشقان نوشاند که مست شدند در نتیجه در آن حال علم نکته دان ناآگاه شد و به عقل از دریافت و درک باز ماند. شعر من مانند طلا، گرانبها و کمیاب می باشد. آری پذیرش نیک بختان اکسیر مس سخن من شد و آن را طلا کرد. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- این نیت بسیار عالی است و بر شما مبارک باد. به زودی به مقصود خود می رسید. همین هفته یکصد صلوات نذر کنید و انجام دهید. جای هیچ گونه نگرانی نیست زیرا اقبال شما به اوج خود می رسد و موفقیت های گوناگونی نصیب شما می گردد. ولتر می گوید: “عشق کرباسی است که طبیعت آن را نقاشی و تصور گلدوزی اش می کند و عاشق آن را می پوشاند.”
- ویژگی های شما عبارت اند از: دقیق، خیرخواه، حساس، مظلوم، فرشته خو، مودب، صلح جو، ساده، اصیل، کمک رسان، محتاط، خوش تیپ، خوش لباس و اهل تفریح.
- دیگران به زندگی شما حسادت می ورزند. ارزش آن را بدانید و با همسرتان مهربان باشید. خیال نکنید دیگران از او بهترند بلکه شما در حد خود زندگی مناسبی دارید. به زودی ملاقات مهمی و مقام و پولی در انتظار خانواده شماست. یکی از نزدیکان خواب خوبی دیده. تعبیر او موفقیت خانواده شماست. بر همگی مبارک باد.
تعبیر کامل غزل 167 حافظ
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
ستارهای در آسمان شروع به تابیدن کرد و ماه محفل ما شد. آن ماه همدهم و یار دل وحشت زده ما شد.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
محبوب و معشوق من که به مدرسه نرفته و دانشی نیاموخته است، با غمزه و کرشمه اش به صد عالم و مدرس نکات زیادی را آموخت.
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
دل رنجور و عاشق دلدادگان همچون باد صبا به امید و آرزوی وصالش فدای چهره همچون نسرین و چشمان مثل نرگس یار شد.
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
دوست اینک مرا در بالای پیشگاه میخانه مینشاند؛ ببین که گدای این شهر چگونه امیر و بزرگ محفل شد.
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
من خیال و آرزوی رسیدن به آب حیات خضر و جام اسکندری را داشتم، به همین سبب پیمانهنوش دربار سلطان ابوالفوارس شدم.
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
اینک خانه شادی و محبت آباد میشود، زیرا که محراب ابروی معشوق من، معمار و سازنده آن شده است.
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
بخاطر خدا لبت را از قطرههای شراب پاک کن، زیرا که دل من به هزاران اندیشه گناه کشانده شد.
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
غمزه تو به دلدادگانت چنان شرابی نوشاند که دانششان بر باد رفت و عقل و خردشان از درک افتاد.
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
شعر من مثل طلا ارزشمند و کمیاب است. بله! پذیرش سروران و نیکبختان، اکسیر سخن من شد، یعنی اکسیرِ قبول سروران بر مسِ شعر من افتاد و آن را به طلا تبدیل کرد.
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
ای یاران، افسار اسب را بکشید و از رفتن به میخانه روی بگردانید، زیرا که حافظ به این سمت رفت و فقیر و بیچاره شد. یعنی همه مال و اموال خودش را داد و شراب خرید.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 167 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
دیدگاه (1)