غزل 174 حافظ با مصرع «مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید که علت شکست شاه شجاع و بازگشت مجدد او را هرکسی درک نمیکند و پارهای از اشتباهات سیاسی مسبب آن بوده است. با این حال حافظ سرودی شاد میخواند چراکه محبوب به شیراز برمیگردد. این اتفاق را مژدهای برای دل خویش میداند. به بلبل میگوید با زیباترین صدا نغمه بخواند چراکه گل چون سلیمان بازآمده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 174 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 174 حافظ
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد
چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد
تفسیر و معنی غزل 174 حافظ
فال تو بسیار نیکوست. این وعده الهی است که پس از هر سختی آسایشی قرار دارد. مژده باد که پس از صبر و بردباری به وصال یار خواهی رسید و دنیا و هر چه در آن است به کام تو خواهد شد. همراهان دوره سختی را در این ایام خوش و نیکو فراموش مکن.
به زودی تمام کینهها از بین رفته و دشمنیها به دوستی تبدیل میشوند. بالاخره کسی پیدا میشود که حرف تو را درک کند. درهای رحمت خداوند همواره باز است، پس رابطهات را با او بیشتر کن. از دوستانت رنجش به دل راه مده.
منتظر اخبار بسیار خوشی باش که به زودی به تو خواهد رسید. بالاخره کسی پیدا می شود که حرفهای تو را درک کند. گرچه تو بیش از این در حق او بدی کردی و مستوجب قهر و دشمنی هستی اما لطف و کرم او بیشتر از این است که از تو رنجیده خاطر شود. پس این بار مواظب رفتار خود باش و سعی کن زندگی تازه ای برای خود بسازی که کامیابی از آن توست.
نتیجه تفال شما به غزل 174
- ویژگی های شما عبارت اند از: بدون تظاهر، واقع بین، اهل دسته بندی، عاشق مسافرت و گردش، بی ریا، سخاوتمند، نگران، دلخور، مظلوم واقع شده، وسواسی، پول دوست، عاشق مد و عطر.
- حضرت حافظ در بیت های اول تا چهارم می فرماید:ای بلبل سحری، آواز خوش داوودی خود را آغاز کن که سلطان چمن و گل سلیمان بوستان با نفس روح بخش بهاری بازگشت.لاله از نفس صبح بوی باده خوشگوار و مستی آور را شنید. برای درمان سوز دل خود بامدادان به چمن آمد و شکفته شد. مرد حق کجاست که زبان گل سوسن را بداند و بفهمد و از او سوال کند که چرا از باغ رفت و پژمرد ولی دوباره باز آمد و شکفت.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- برای شما مژده و مبارک باشد. به شما مژده می دهم که انجام این نیت حتمی و صد در صد می باشد و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. مرغ سعادت و کامیابی بر بام خانه شما نشسته است. مواظب باش پرواز نکند. پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید و نذر خود را ادا کنید.
- بیمار شما حداکثر ۲۰ روز دیگر شفا می یابد. اوضاع مسافر شما بسیار خوب شده است. موفقیت همراه با تلاش، دقت و سرعت عمل برای پیروزی بر رقیبان ضروری است. ای نازنین، اگر پنجه به قلبت زد، تاری ز موی سپیدی در عود سوز اندیشه و فکر و عشق بیفکن تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری. پس از مشورت دست بر ندارید.
- به زودی خبر خوشی خواهید شنید و طراوت و شادی شما جای ناراحتی را خواهد گرفت. سعی کنید دست از لجبازی و قهر بازی و تردید بردارید.
- به زودی ملاقاتی مهم و تغییر شغل و مکان و معامله ای سود آور در پیش دارید که حتماً مفید خواهد بود. ازدواج عملی است. همسرتان به موفقیت مهمی می رسد و زندگی شما تحول اساسی پیدا خواهد کرد. مبارک باد.
تعبیر کامل غزل 174 حافظ
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
ای دل، برایت خبری خوش آوردم اینکه بار دیگر نسیم صبا وزید و هدهد خوش خبر از جانب کشور سبا برگشت. این بیت به هدهد پیک حضرت سلیمان اشاره دارد که از طرف ملکه سبا برای سلیمان خبر خوش آورد.
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
ای بلبل، دوباره آواز خوش داوودی را از سینه بیرون بده، چراکه گل سرخ همانند حضرت سلیمان با باد هوا بازگشت.
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
آگاهدل و دانایی کجاست که زبان سوسن را بفهمد و از راز او آگاه شود که چرا سال پیش پژمرد و چرا امسال دوباره سر از خاک برآورد. گل سوسن در ادبیات به خاموش بودن و سخن نگفتن معروف است.
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد
به دلیل اینکه بخت خداداده با من به بخشندگی و جوانمردی رفتار کرد، آن محبوب زیبارو بار دیگر با من بر سر مهر و وفاداری آمد.
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد
لاله از وزش نسیم سحری بوی شراب خوشگوار را شنید و چون دلش داغدیده بود به امید اینکه دارویی برای درد دل خود بیاید بار دیگر شکوفا شد و بازگشت.
چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد
آنقدر چشم من در انتظار این قافله در کنار راه به حالت منتظر ایستاد تا اینکه صدای زنگ کاروان به گوش دلم رسید.
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد
هرچند حافظ رنجیدگی خاطر را دستاویز قرار داد و عهد و پیمان خود را شکست، محبت و مهربانی محبوب را ببین که با صلح و آشتی به سوی حافظ باز گشت.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 174 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.