غزل 179 حافظ با مصرع «رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که دوران غم پایان مییابد. مژدهای که به او رسیده میگوید همانطور که دوران خوشی گذشت، دوران سختی و ایام غم نیز سپری خواهد شد. اگرچه حافظ در نظر دوست خوار و خفیف شده اما رقیب نیز احترامش را از دست میدهد. این غزل بر اساس اخباری که به شاعر درباره شاه شجاع و تحولات شیراز رسیده سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 179 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 179 حافظ
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
تفسیر و معنی غزل 179 حافظ
مژده باد که دوران سختی و ایام غم به پایان آمده است. زمان شادکامی و لذت بردن از زندگی رسیده، بنابراین از زندگیات بهره ببر که دنیا فانی است. خدا را به خاطر رسیدن این لحظات خوش شکر کن و این را هم فراموش مکن که فریب شادیهای زودگذر را نخوری.
همانگونه که غمها رفتند، خوشیها نیز روزی سپری میشوند، انسان عاقل از دوره خوشی چنان استفاده میکند که بعدها حسرت نخورد. تنها چیزی که از انسان باقی میماند نام نیکوست، پس به فقیران کمک کن و اینگونه از خودت نام نیک به یادگار بگذار.
دوران سیاه غم و غصه به آخر رسیده است. فرصتی در اختیار تو قرار گرفته که بی تردید گذران است و باید در استفاده از آن عجله کنی و بدانی آنچه که از انسان باقی می ماند و چون گنجی جاودان است، نام نیک و کردار نیک است. زندگی اوج و افول را با هم در خود دارد و هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست حتی رقیب شما!
نتیجه تفال شما به غزل 179
- حضرت حافظ در بیت های چهارم، پنجم و هفتم می فرماید: چون بی تردید در دفتر زندگی نوشته و نشانی از تو نمی ماند، از هرنقشی که بازیگر ایام بکند، جای سپاسگزاری یا گله نمی باشد. شادی مجلس جمشید را که تعریف کرده اند، این است که می گوید باده بیاور که جم در دنیا نمی ماند و خواهد رفت. ای شمع وصال، پروانه را مغتنم بشمار زیرا معامله وصل تو تا دمیدن صبح بیش نمی باشد و زندگی تو پایان می یابد.
- ویژگی های شما عبارت اند از: زحمت کش، مصمم، بی کلک، اصیل، فرشته خو، دوست داشتنی، شریف، منظم، درسخوان، اهل موسیقی و کتاب، قابل احترام، با سلیقه، شکیل، جسور، عجول، سخاوتمند، خوش بین و دقیق.
- او عاشق شماست. به او محبت کن. به شما مژده می دهم که دوران ناراحتی تان پایان یافته و همای کامیابی بر بام خانه شما لانه کرده است. کلید پیروزی و کامیابی در دستان شماست. قدری تلاش، اراده، سرعت عمل و توکل بر خدا می خواهد که کاملاً موفق شوید. برای اجرای کامل آن به یکی از مشاهد متبرکه برو و نذر خود را ادا کن. یک شب با خدای خود خلوت کن و سوره مبارکه الدهر را با معنی و حضور قلب بخوان که گشایش است.
- مسافرت خوبست. حال مسافر و اوضاع او کاملاً بر وفق مراد است و به زودی از او خبر خوبی دریافت می کنید زیرا جدیداً موفق شده است. ازدواج مقدماتش فراهم می شود. طلاق صورت نمی گیرد. خیر و خوبی در انتظارتان می باشد. به پدر و مادر نیکی کنید که در انتظار محبت شما می باشند.
- بیمار شما که مدت ها ناراحت است، به مدت یک ماه دیگر بهبود می یابد. پس اولاً مرا دعا کنید ثانیاً مطالعه سایت تاروت رنگی را به همه پیشنهاد کن. از این دردسر و ناراحتی به زودی با خوشی و خرمی رهایی پیدا می کنید به شرط آنکه از اراده قوی برخوردار باشید و از نیروی ایمان بهره گرفته باشید.
تعبیر کامل غزل 179 حافظ
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
خبری خوش به دست ما رسید که روزگار غم پایدار و همیشگی نخواهد بود. همانطور که روزهای شادی دوام نیاورد، ایام غم نیز برقرار نخواهد ماند.
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
هرچند من از چشم یار افتادم و خوار شدم، رقیب بدگوی نیز اینگونه محترم نمیماند و دوران محبوبیت او نزد جانان او نیز به سر میرسد.
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
وقتی دربان و حاجب درگاه همه را با شمشیر میزند و دور میکند، دیگر کسی در محدوده حرم باقی نمیماند و همه پراکنده میشوند.
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
برای چه از اتفاقات خوب و بد روزگار، شکر کنم و یا شکایت داشته باشم وقتی که اثری از کسی بر صفحه روزگار باقی نمیماند و همه فانی هستند.
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
نقل میکنند که آواز و سرودی که در مجلس جمشید میخواندند این بود که شراب بیاور، زیرا جمشید عمر جاویدان ندارد. یعنی در این عمر کوتاه باید خوش بگذرانیم.
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
ای شمع، زمان کوتاه وصال پروانه را غنیمت بشمار و قدرش را بدان؛ چراکه این تعامل عاشقانه تا بامداد بیشتر دوام نخواهد یافت.
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
ای ثروتمند، از گدای آستان خودت دلجویی کن، زیرا خزینه طلا و نقدینه اندوخته شده، در دست تو دوام ندارد. یعنی قبل از آنکه بیچیز شوی، به مستحقان کمک کن.
بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
با خط طلا بر بالای این ایوان آبی آسمان نوشتهاند که در این دنیا غیر از کار نیک نیکوکاران و ذکر خیر آنان چیزی باقی نخواهد ماند.
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
ای حافظ، از مهر و محبت محبوب قطع امید نکن که به زودی آثار جور و ستم از میان میرود و نقش محبت پدیدار میشود.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 179 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.