غزل 182 حافظ با مصرع «حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ به ممدوح میگوید روزگار سپری شده است و شرح احوال خودت را برایم ننوشتهای. من هم به دنبال محرم اسرار میگردم تا توسط او پیامهایم را برایت بفرستم و رسیدن به تو فقط با لطف خودت ممکن است. این غزل در زمان تسلط شاه محمود بر شیراز و خطاب به شاه شجاع برای عزیمت مجدد به این شهر و بازپس گرفتن آن سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 182 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 182 حافظ
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
تفسیر و معنی غزل 182 حافظ
فرصتی را از دست دادهای و اکنون احساس کسالت میکنی. تجربه کردن بدون خون دل خوردن بدست نمیآید. باید تلاش کنی فرصت و زمانی را که مانند طلا در اختیار توست، به راحتی از دست ندهی. لحظات عمرت را غنیمت شمار و بیدلیل به دنبال عیبجویی از دیگران مباش. برای پیشرفت باید شک و دودلی را از خودت دور کنی.
با کمی اراده و مشورت با دیگران میتوانی بهترین تصمیمات را در زندگی بگیری، پس از شنیدن حرفهای عاقلانه افراد اندیشمند غافل مشو. افرادی که به خاطر خوشایند دیگران حقیقتی را کتمان میکنند، به خودشان آسیب میرسانند. چشم امیدت تنها به خدا باشد و بس.
فرصت های بسیاری را در زندگی از دست داده ای. به امید رسیدن به کمال مطلق، اهداف کوچکتر را از دست داده ای ولی تو باید از کوچکترین فرصت زندگی برای لذت بردن از عمر خود استفاده کنی. در مورد هرکس هم محاسن او را ببین و هم معایبش را و به جز خدا به کس دیگری چشم امید نداشته باش.
نتیجه تفال شما به غزل 182
- حضرت حافظ در بیت چهارم و پنجم می فرماید: شربت گلاب علاج درد ما نمی باشد بلکه چاره این درد، چند بوسه آتشین شیرین تو می باشد. از کوچه قلندران وارسته با احتیاط عبورکن و بیرون برو تا معاشرت با چند رسوای عشق حال تو را از بین نبرد و آبرویت را نبرد.
- او شخصی مهربان و خوش برخورد است. اگر چه دمدمی مزاج بوده و زود عصبانی می شود، بالاخره هرکسی عیب و حسنی مخصوص به خود دارد که جنبه های خوب او بیشتر است. شما نیز از این دریچه به او نگاه کنید.
- این نیت با اندکی توجه، وقت شناسی، همکاری با استادی آگاه و با تجربه و داشتن سرعت عمل انجام می گیرد. از شخص آگاهی مشورت بخواه تا او شما را راهنمایی کند. بسیار سودمند است. این نیت حتماً قابل اجراست. به قول امرسون: “ترس همیشه از نادانی سرچشمه می گیرد.”
- پدر و مادر دعایشان مستجاب می شود ولی یکی از بستگان از شما ناراحت است. دل او را بدست آورید. گمشده پیدا می شود. سفر کرده خبری می دهد. در این هفته مژده ای دریافت می کنید و ملاقات مهمی در پیش است.
- ویژگی های شما عبارت اند از: مصمم، بزرگوار، شیک پوش، خوشگذران، سخاوتمند، خوش تیپ، جسور و مهاجم، عاشق عطر، قابل احترام و تو دل برو.
- از تغییر و تحول انجام شده استقبال کنید و آنرا به فال نیک بگیرید. مواظب سلامتی پدر یا همسر خود باشید که دچار نگرانی نشوند.
تعبیر کامل غزل 182 حافظ
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
روزگاری سپری شد و تو شرح حال خودت را برایم ننوشتی، محرم کو؟ یعنی رازداری نیست که توسط او پیامم را به تو برسانم.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
ما نمیتوانیم به منزلگاه والای شما برسیم مگر آنکه لطف شما چند قدمی به سوی ما بر دارد.
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
در آن هنگام که شرابِ پخته از ظرف بزرگ به پیاله ریخته و غنچه گل شکفته شد، فرصت شادی را غنیمت بشمار و چند جام شراب بنوش.
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
شربت قند و گلاب درد دل ما را درمان نمیکند، چند بوسه را با دشنام و سخن درشت در هم بیامیز و به ما بده.
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
ای زاهد، از کوچه رندان لاابالی با احتیاط عبور کن تا معاشرت این چند فرد بدنام آبروی تو را بر باد ندهد. این بیت طنز و تمسخر به زاهد ریاکار است.
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
حالا که همه بدیهای شراب را برشمردی، هنر و خوبیاش را نیز برشمار و برای رضایت خاطر چند فرد بیسواد نادان، در شرح فلسفه دستور شراب کوتاهی و مغلطه مکن.
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میکده چقدر نصیحت خوبی به دردیکش فقیر در میخانه خود داد که هرگز درد دل و شرح پریشانی خود را با بیدردان ناپخته در میان مگذار.
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
پیر میکده چقدر نصیحت خوبی به دردیکش فقیر در میخانه خود داد که هرگز درد دل و شرح پریشانی خود را با بیدردان ناپخته در میان مگذار.
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
حافظ در اشتیاق دیدار خورشید چهره تو آتش گرفت، ای کامروا نگاهی به مشتاقان ناکام خود بینداز.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 182 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
دیدگاه (1)