غزل 187 حافظ با مصرع «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ از دل خود میخواهد که در آتش عشق بسوزد چرا که از دل سوخته کارهای زیادی برمیآید؛ همانگونه که راز و نیاز در نیمه شبها صد بلا را دور میکند و عاشق باید ناز یار زیبا را عاشقانه بکشد. این غزل محصول ایام جوانی و مربوط به زمان حکومت شاه شیخ ابواسحاق است که حافظ آرزوی تقرب به او را در دل خود میپرورانده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 187 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 187 حافظ
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
تفسیر و معنی غزل 187 حافظ
عشق مانند طبیبی مهربان است که میتواند تمامی دردهای انسان را شفا بدهد اما عاشق شدن کار هرکسی نیست و بسیاری از مردمان به بیدردی خو کردهاند. تنها از خدا طلب کمک کن و منتظر رسیدن الطاف او باش. اراده خود را محکم بنما و هرگز ناامید مشو. گلایه کردن از بخت بد و نشستن به امید دیگران برای تو سودی ندارد. عقل خود را به کار بگیر و مراقب باش که فریب آدمهای دورو و ریاکار را نخوری.
همیشه گفته اند: «هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد» تو هم اگر امید وصال داری باید رنجها را تحمل کنی. آنچه که می خواهی از خدا طلب کن و با توکل به او پیش برو و بدان که خدا امیدواران به کرمش را ناامید نخواهد کرد. به یاری خدا مشکلات حل و بخت خفته تو از خواب بیدار خواهد شد.
نتیجه تفال شما به غزل 187
- بسیار در دلهره و عذاب به سر می بری درحالیکه برای انجام کارهای بزرگ باید با حوصله دقت تدبیر و آگاهی گام برداشت تا موفق شد این نکته مهم را درنظر داشته باشید شما با چگونگی رفتار به مردم یاد می دهید چگونه با شما رفتار کنند
- حضرت حافظ در بیت ششم و هفتم می فرماید: تو کار را به خدا واگذار کن و خوشحال باش که اگر دشمن رحم و ترحم نداشته باشد، خداوند متعال چاره ساز و مهربان است. حافظ در آتش جدایی می سوزد ولی نشانی از گیسوی محبوب نمی بیند. شاید نسیم مشکین بهاری بر زلف یا ورزیده است و ما را به این دولت و بخت نیک رهبری کند.
- اگر از این نیت صرف نظر کنید، به مراتب بهتر است زیرا موجب رنج و ناراحتی شدید شما گردیده است اما اگر نمی توانید، در این هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذری کنید و دعایی نمایید و سوره مبارک المومنون را در شبی آسوده از آیه ۷۰ تا ۹۵ با حضور قلب و معنی بخوانید و تسبیح حضرت زهرا (س) را بخوانید که گشایش حاصل می شود.
- مسافرت خوبست اما خرید و فروش ضرر دارد. تغییر مکان و شغل به ضرر خواهد بود. یکی از اقوام نزدیک شما در جایی ضرر و زیان دیده اما به زودی جبران می شود. بیمار حالش خوب نیست. حسود در کمین می باشد، مواظب باش.
- ویژگی های شما عبارت اند از: متعادل، خوش بخت، خیرخواه، خوشرو، با اراده، صمیمی، فداکار، خوش باطن، پرمحبت، معصوم، راستگو، خوش بیان، مقبول، پر انرژی، نجیب، زیبا پسند، نظر بلند، ساده، بی ریا، خوش بین، لجباز و عاشق پیشه.
- از پیشنهاد او استقبال کنید زیرا در این کار برای شما نفع بسیار است و ابتدا همسر و یا پدر و مادر را در جریان این موضوع قرار دهید و از آنها کمک بگیرید.
تعبیر کامل غزل 187 حافظ
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
ای دل در آتش عشق بگداز که از سوز وگداز تو کارهای شگرف بر میآید، یک دعای نیمه شب صد گونه مصیبت را دور خواهد کرد.
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
سرزنش و ناز یار زیبارو را مانند عاشقان با میل و رضا تحمل کن، زیرا یک رفتار شیرین او صد بار بیمهری او را تلافی خواهد کرد.
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
هرکسی که همواره در حال صفا و جلا دادن جام جهاننمای قلب خود باشد، همه موانع از عالم خاکی تا عالم بالا از پیش چشمش برداشته خواهد شد.
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
عشق همانند یک طبیب مهربان است و نَفَس روحبخش مسیحیایی دارد، اما وقتی که تو درد عشق نداری او چه کسی را معالجه کند؟
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
تو کار دلت را به خدای خود واگذار کن و امیدوار باش، زیرا اگر مخالفان به تو رحم نمیکنند، خداوند به تو رحم خواهد کرد.
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
از این بخت به خواب رفته دلتنگ هستم؛ آیا میشود که یک سحرخیز بیداردل در هنگام نماز صبح در حق من دعایی بکند تا بخت خفته من بیدار شود.
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
حافظ در آتش فراق جانان گداخت درحالیکه بهره و بویی از گیسوی یار نصیبش نشد. شاید باد صبا او را به این دولت راهنمایی کند و بوی زلف یار را به من برساند.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 187 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.