غزل 205 حافظ با مصرع «تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ خود را بنده و غلام پیر مغان میداند. پیر مغان یا پیشوای زردشتیان کسی بوده که می میفروخته است و حافظ با اعلام بندگی، خود را شرابخوار معرفی میکند و این سخن را برای مقابله با زاهدان ریاکار میگوید. این غزل زمانی که شاه شجاع حکومت شیراز را به برادرش شاه محمود سپرده و خود به ابرکوه رفته سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 205 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 205 حافظ
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود
تفسیر و معنی غزل 205 حافظ
انسانی باوفا هستی و اگر به کسی دست دوستی دادی، تا آخر با او هستی و رفیق نیمهراه نمیشوی که نشان از شخصیت والا و ادب تو دارد. همچنان به این رویه ادامه بده که اخلاق خوب باعث پیشرفتت خواهد شد. به تازگی احساس میکنی بدشانسی آوردهای و چیزی را که حق تو بوده، دیگران تصاحب کردهاند اما نگران نباش.
هیچ کس نمیداند که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد اما میتواند با عقل و درایت، فردای خویش را همانگونه که دوست دارد بسازد. صبر، استقامت و امید لازمه هر کاری است تا بتوان با آنها به وصال یار رسید. پس عجله نداشته باش، صبر کن و به آینده روشن امیدوار باش. توکل و کمک خواستن از خدا را فراموش نکن.
انسانی صادق و وفادار هستی و چون در راهی قدم گذاردی محال است که بازگردی و رفیق نیمه راه باشی، اما به تازگی در موارد مختلف با بدشانسی روبرو شده ای. به دل خود بد راه نده و به تلاش خود ادامه بده که با حسن اخلاقی که تو داری به زودی به موقعیت های خوب اجتماعی و کاری دست پیدا خواهی کرد.
نتیجه تفال شما به غزل 205
- از تردید و دودلی دست بردارید و با توکل بر خداوند قدم بردارید و مصمم با استفاده از فرصت و زمان، با سرعت عمل و مشورت با یکی از آشنایان، اقدام و نذر خود را ادا کنید. به قول نیچه: “کسی که یاد می گیرد پرواز کند ابتدا باید ایستادن و راه رفتن و دویدن و صعود کردن را فرا گیرد. بی مقدمه نمی توان به پرواز درآمد.”
- حضرت حافظ در بیت آخر می فرماید: اگر طالع چنین ناسازگاری کند، گیسوی یار به چنگ بیگانه خواهد افتاد. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید. باید کاملاً مراقب و مواظب باشی و بر هوی و هوس خویش مسلط باش.
- ویژگی های شما عبارت اند از: منطقی، پرهیزکار، با ایمان، فعال، متفکر، انتقامجو، ملاحظه کار، مودب، اهل عمل، مرتب و منظم، متین، صبور، خوشرو، با احترام، بذله گو و بی طاقت.
- پیچیدگی و گرفتاری کار شما از بین خواهد رفت و لطف خداوند شامل حال شما می شود. از روحیه خوبی برخوردار می شوید و انرژی دوباره را به دست می آورید. ملاقاتی در پیش دارید که موجب گشایش در کارهای شما خواهد شد.
- مسافرت را توصیه می کنم. خرید سودمند است ولی فروش به صلاح نمی باشد. تغییر شغل و کار انجام می یابد. مسافر فعلاً نمی آید ولی حالش کاملاً خوب است. طلاق عملی است ولی مقدمات ازدواج فراهم نمی باشد.
- او شما را امتحان می کند. مواظب باش که از امتحان، سربلند بیرون بیایی. راز دلت را با کسی درمیان نگذار. به پدر و مادر احترام بگذار زیرا جدیدا آنها را ناراحت کرده ای. مسافر در کارش گره ایجاد شده بود ولی دعای شما موثر واقع شد. به زودی موفق می شود و جای نگرانی نیست.
تعبیر کامل غزل 205 حافظ
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
تا آن زمان که از می و میخانه اثر و نشانهای برجاست، سر خاکسار ما مانند خاکِ راه، زیر پای پیر میکده جای خواهد داشت.
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
از روز ازل حلقه ارادت و بندگی پیر میخانه را در گوش خود دارم. ما بر همان قول و قراری که از روز ازل نهادهایم هستیم و بر همان باقی خواهیم بود.
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
آنگاه که گذارت بر خاک آرامگاه ما افتد کمال آرزوهایت را در خواست کن زیرا تربت ما زیارتگاه مردم آزاده جهان خواهد بود.
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
ای زاهد خودپرست از فضلفروشی دست بردار که اسرار نهانی و راز آفرینش از چشم من و تو پنهان است و همچنان پوشیده خواهد ماند.
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
محبوب ترکنژاد من که به عاشق خود رحم ندارد، امروز مست از خانه بیرون رفت تا ببینم که باز خونابه از دیده کدام عاشق بیقرار جاری میشود.
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
شبی که به شوق دیدار تو سر بر سنگ لحد گور خود بگذارم تا بامداد روز قیامت چشمانم دلواپس و چشمانتظار باقی خواهند بود. یعنی منتظرم که قیامت شود و تو را ببینم و دلواپسم که آیا تو را خواهم دید یا نه.
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود
اگر اینطور که بخت و اقبال حافظ سر ناسازگاری دارد پیش برود، (روز قیامت هم) گیسوی محبوب و معشوق من در دست دیگران خواهد افتاد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 205 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.