غزل 212 حافظ با مصرع «یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که هنگام سحر حافظ با جام می و ساقی زیبارو خلوت کرده است، در وقت مستی معشوق زمان جوانی خویش را طلب میکرده اما این اتفاق غیر ممکن بوده است؛ در وادی سیر و سلوک و طریقت سلامت وجود ندارد. این غزل در رابطه با گله و شکایت از حضور شاه یحیی که یکی از رجال لئیم و منافق آن زمان بوده و دوری از شاه شجاع سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 212 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 212 حافظ
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
تفسیر و معنی غزل 212 حافظ
ظاهراً در تلاش هستی که اشتباهات گذشته را جبران کنی و به عاقبت بخیری برسی. بخاطر این تلاش، مژدهای به تو میرسد که خبر از پایان دوران غم و اندوه میدهد. زندگی از اتفاقات خوب و بد بسیاری آکنده شده است و به زودی اتفاقاتی رخ میدهد که فکر تو را به خود مشغول کرده و شور و شوق ایام جوانی را در دل تو خواهد انداخت.
تنها چیزی که در این راه به تو کمک میکند، شکیبایی، صبر و تحمل و دوری از ریاکاری است. فراموش نکن که عاشق باید صادق باشد تا به مقصودش برسد. بخشش در راه خدا را فراموش مکن. دلنگرانی و تشویش را از خود دور کن تا برای رسیدن به هدف قوی و پایدار باشی.
زندگی سرشار از اتفاقات خوب و بد است و به زودی در زندگی تو اتفاقاتی روی می دهد که تو را به آنچه تاکنون خواهان آن بودی ولی به دلایل مختلف به آن دست نیافتی، می رساند. تنها چیزی که تو به آن احتیاج داری صبر و تحمل است، پس صبور باش که پیروزی با توست.
نتیجه تفال شما به غزل 212
- ویژگی های شما عبارت اند از: تودار، محرک، خلاق، با استعداد، رک گو، صمیمی، با ادب، عاشق خانواده، پول دوست، عاشق زرق و برق زندگی، کاری، فعال، زرنگ، دوست پرور و مهربان.
- حضرت حافظ در بیت های اول، پنجم، ششم و هشتم می فرماید:از اتفاق خوب دیروز هنگام صبح زود یکی دو پیمانه به دستم رسید و از لب شیرین ساقی باده در کامم ریخته شد. تصور می کردم که از آن چشم مست، کناره گیری کنم ولی کمان ابروی او تاب و توان را از من گرفت. ای خوابگزار، با تعبیر خود به من مژده بده زیرا دیشب در رویای شیرین بامدادی دیدم که خورشید با من هم خانه شده است. حافظ آن ساعت که این غزلیات را می نوشت، مرغ اندیشه اش به دام اشتیاق جانان افتاده بود و مشتاق و عاشق شده بود.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- او را دوست دارید اما نمی توانید با او ملاقات کنید و مرتبا به دنبال خبری از او هستید. حاضرید در برابر خبری از وی مژده خوبی هدیه کنید. به شما مژده می دهم که به زودی خبرهای خوبی از او دریافت می کنید به شرط آنکه همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید. در یکی از شب ها، سوره مبارکه یوسف از آیه ۱ تا ۳۰ را با حضور قلب و معنی بخوانید که گشایش بسیار حاصل می شود.
- مسافر گره از کارش باز شده و به زودی مژده آن را خواهد داد. همسری مهربان و فرزندانی شایسته با زندگی نسبتاً آرام و راحت دارید یا خواهید داشت. پس وسواس و لجبازی را رها سازید و به پدر و مادر توجه کنید و نذر خود را ادا سازید. زندگی بر مراد شما خواهد بود. نگران نباشید و از طریق موبایل و اینترنت تحولی در زندگی شما روی می دهد و مژده ها دریافت می کنید.
تعبیر کامل غزل 212 حافظ
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
سحرگاه دیروز چنین پیش آمد که چند جام شراب بنوشم و از شوق بوسیدن لب ساقی، شراب به کامم شیرین و خوشگوار آمد.
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
به سبب مستی و از خودبیخود شدن میخواستم بار دیگر به محبوب زیباروی دوره جوانیام رجوع کنم و به نزد او برگردم، اما میان ما جدایی و طلاق قطعی واقع شده بود.
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
در راه طریقت به هر مرحله که رسیدیم، دیدیم که سلامت و ایمنی با جمالپرستی و نگاه به چهره زیبا منافات و فاصله دارد.
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای ساقی، لحظه به لحظه و پشت سر هم جام شراب را به دستم بده، زیرا که در طی راه طریقت، هر کس که عاشقانه و مستانه گام ننهاد به کوره راه دو رنگی و نفاق خواهد افتاد و به مقصود نخواهد رسید.
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
ای خوابگزار و تعبیرکننده رؤیا، تعبیری خوش و خوب بنما که در رؤیای شیرین بامدادی شب پیش، دیدم که خورشید با من هماطاق شده بود.
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
در این نقشه و تدبیرم بودم که از آن چشم مست دوری و کنارهگیری کنم، اما از دوری آن خم ابروی او، صبر و طاقتم تمام شده بود.
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
اگر شاه یحیی از روی جوانمردی به یاری دین نمیشتافت، کار کشورداری و دینداری از روش صحیح و نظم و ترتیب خارج میشد.
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
آن ساعتی که حافظ این شعر مغشوش را میسرود، پرنده فکرش در بند آرزوهای دل افتاده و حالتی شوریده و مشتاق داشت.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 212 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.