غزل 219 حافظ با مصرع «کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که با توصیف بهار و با آرایههای ادبی تشبیه و ایهام آغاز میشود. حافظ میگوید در این زمان که گل در چمن روییده و بنفشه در پای او سجده کرده است، با موسیقی شراب صبحگاه بنوش. این غزل حاصل دستورزیهای شعر و شاعری حافظ ۳۶ ساله است که در مدح خواجه عمادالدین محمود وزیر شاه ابواسحاق و در زمان وزارت او سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 219 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 219 حافظ
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود
به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ
که همچو روز بقا هفتهای بود معدود
شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن
زمین به اختر میمون و طالع مسعود
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود
جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل
ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید به نغمه داوود
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد
وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود
بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش
هر آنچه میطلبد جمله باشدش موجود
تفسیر و معنی غزل 219 حافظ
این فال بسیار فرخنده است. خداوند تمام امکانات برای رسیدن به یک زندگی عالی را به تو عطا کرده است. به زودی به وصال یار خواهی رسید و آرزوهایت یکی پس از دیگری برآورده خواهند شد. این روزها هرچه را که بخواهی، میتوانی بدست بیاوری. پس خدا را به خاطر این همه لطف و نعمتی که به تو داده شاکر باش.
دوران خوشی و عمر گذرا است، غفلت نکن و امکاناتی را که در اختیار داری از دست مده؛ از وقتت به خوبی بهره بگیر و از تک تک لحظات عمرت نهایت استفاده را ببر تا روزی پشیمان نشوی. خداوند افراد باشخصیت و عالیمقام را سر راه تو قرار میدهد تا مژده روزهای خوش را به تو بدهند.
چرا این قدر از احوال خود غافلی؟ کمی به خود بیا و ببین که خداوند تمام امکانات را برای ساختن یک زندگی سعادتمند در اختیار تو نهاده. اکنون که در بهار زندگی به سر می بری از آن بهره فراوان ببر، چرا که مدت استفاده از این امکانات محدود است. مبادا که زمان بگذرد و تو بی بهره بمانی!
نتیجه تفال شما به غزل 219
- حضرت حافظ در بیت های اول تا سوم می فرماید: اکنون که گل در چمن از نیستی بوجود آمد، بنفشه در قدم او سر به سجده گذاشت. جام باده صبحگاهی را با ناله دف و چنگ نوش کن و پس از آن به آهنگ عود و ناله من گوش بده و زیر گلوی ساقی را ببوس. در ایام گل، بدون می و یار زیبا و ساز و طرب و شادی نباش که روزگار گل مانند عمر آدمی هفته ای بیش نیست. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- به شما تبریک می گویم که این نیت عملی می گردد. جای هیچگونه نگرانی نمی باشد. این اضطراب شما بر اثر تردید و عدم اتکای به نفس می باشد. پس به زودی خبر موفقیت آمیز را خواهید شنید.
- به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید که کارگشا می باشد. سفر کرده می آید. پیشاپیش بنده موفقیت شما را تبریک می گویم.
- ویژگی های شما چنین اسعبارت اند از: فرشته خو، بی گناه، کم شانس، بانمک، مظلوم، وقت شناس، وسواسی، با سلیقه، استثنایی، مشاور عالی، درسخوان، از خود تعریف کن، محتاط، حساس، صمیمی، فداکار، سخاوتمند، منطقی، واقع بین، شیک پوش و اهل گردش.
- رنگ مرجانی یا سبز را برایتان پیشنهاد میکنم که طراوت و حیات تازه ای به شما می بخشد و احساسات عمیق شما را جهت می دهد. بر اثر آن سرشار از انرژی و تحرک می شوید و می توانید بهتر تصمیم بگیرید.
- در تصمیم گیری قاطعیت ندارید در حالیکه شخصی زیرک مانند شما باید قاطع هم باشد. پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم وگرنه می شکنیم بال های دوستی مان را !
- پدر یا همسر شما مشغول معامله ای بزرگ است. به او بگویید مواظبت و سیاست بیشتری داشته باشد و زیاد عجله نکند.
تعبیر کامل غزل 219 حافظ
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
در این زمان که گل در چمن از خاک نیستی سر برآورد و بنفشه در پیش پای او سر به سجده نهاد.
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود
در بامدادان شراب صبحگاهی را همراه آواز دایره و چنگ بنوش و گلوی ساقی را با آواز نی و عود بوسه بزن.
به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ
که همچو روز بقا هفتهای بود معدود
در فصل بهار، بدون شراب و دلبر زیبارو و آلات موسیقی مگذران که دوره عمر گل نیز مانند زندگی آدمی بیشتر از چند هفته بیش نیست.
شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن
زمین به اختر میمون و طالع مسعود
زمین به برکت ستاره بخت و طالع فرخنده، از رُستن و فروغ سبزه و گلها مثل آسمان روشن شد.
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود
از دست دلبر نازکاندام خوشچهره عیسینفس، جام شراب را بگیر و با نوشیدن آن داستان اقوام درگذشته عاد و ثمود را فراموش کن.
جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل
ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود
دنیا در این زمان که سوسن و گل سرخ سر برافراشتهاند، همچون بهشت برین شده، اما چه فایده که در آن برای همیشه نمیتوان زیست.
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید به نغمه داوود
سحرگاهان، در آن هنگام که عطر گل در هوا رها میشود همانند سلیمان که بر باد سوار میشد و به هرجا حرکت میکرد و آن هنگام که بلبل با لحن خوش داوودی نغمهخوان میشود.
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
و اکنون که لاله سرخ، از فرط قرمزی گویا آتش نمرود برافروخته، با نوشیدن شراب، راه و رسم دین زرتشتی را در باغ تجدید کن.
بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد
وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود
جام شراب صبحگاهی را به سلامتی وزیر نامدار کنونی خطه فارس، عمادالدین محمود بگیر و بنوش. آصف وزیر حضرت سلیمان بوده و شاعر عمادالدین محمود را با او قیاس میکند.
بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش
هر آنچه میطلبد جمله باشدش موجود
به امید این که در اثر سرپرستی و لطف او، در مجلس حافظ، امکان فراهم کردن هرچه دلش میخواهد موجود باشد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 219 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.