غزل 226 حافظ با مصرع «ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ هراس دارد غمی که در دل نهفته توسط اشک برملا شود و راز سر به مهر عشقش را همه عالم بفهمند. مردمان میگویند که سنگ بیارزش بر اثر صبر به گوهر تبدیل میشود، این سخن صحیح است ولکن با خون جگر خوردن حاصل میشود. خلاصی حافظ از دست غم در میکده امکانپذیر است. این غزل در زمان حکومت امیر مبارزالدین سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 226 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 226 حافظ
ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
تفسیر و معنی غزل 226 حافظ
رازی را در دل مخفی کردهای و دوست نداری احدی از آن باخبر شود. اگر نمیخواهی کسی اسرار تو را بداند، باید علاوه بر سخنانی که میزنی مراقب اعمال و رفتارت نیز باشی چون رنگ رخساره از سر درونت خبر میدهد. این کار ممکن نیست مگر با اینکه صبر و بردباری پیشه کنی. پاداش صبر و استقامت تو، رسیدن به مقصود و مراد دلت است.
مشکلاتی به وجود آمده که دلیلش غفلت خودت و دوستان نه چندان مورد اطمینان تو بوده است. هرکس را محرم اسرار خود قرار نده. با تأمل و تعمق در کارها به پیروزی خواهی رسید. از رقیبانی که سر راهت قرار میگیرند هراسی به دل راه مده، خداوند با توست و کمک میکند که لطف دوست و همنشین با تو همراه شود. انسانهای صاحب نظر میدانند که زیبایی ظاهر همهچیز نیست و باید سیرت نیکو داشت. تنها به خدا توکل کن و کارها را به او بسپار.
رازی در دل داری که ز برملا شدن آن سخت بیمناکی. اگر نمی خواهی کسی از رازت باخبر شود حرف خود را در نزد هیچ کس بازگو مکن. خودت بهتر می دانی که چاره کار تو صبر است، پس صبور باش. از رقیب و نزدیکان تازه به دوران رسیده هراسی نداشته باش که نظر لطف دوست و مرحمت پروردگار با توست.
نتیجه تفال شما به غزل 226
- گویی چند روز است که از کار شما سیل و اشک او جاری است. زیرا او توقع نداشت که حاصل یک عمر علاقه به شما را راحت و آسان به کسی که مدتی با او مراوده داری، بر باد دهی و مهم تر اینکه به او اجازه دهید در حضور پدر و مادرش گستاخانه سخن بگوید.
- آیا می دانید که این سه روز، برایش سی سال گذشت. زیرا قصر آمال و آروزهای او را با این سخن گستاخانه ویران کردید. بطوری که او تصمیم گرفت دیگر به کار شما کاری نداشته باشد و هر چه می خواهید، انجام دهید و او مانند میهمانی تماشاگر باشد. او حق دارد این چند روز برایش خیلی سخت گذشت، چون نمی توانست با هیچ کس در میان بگذارد و به قول معروف، ام ابیهای او نیز نبود که سر در گریبانش کند و گرم ناله سر دهد تا دلش تسکن یابد. چون او فرسنگ ها دور است. خلاصه دل او از هر دوی شما سخت شکسته و مغموم است ولی به زبان نمی آورد.
- وقتی او را انتخاب کردی، تنها پدرتان موافق بود و همه مخالف. پس در ازای نیکی پدر، جواب هر دوی شما بسیار بی ادبانه بود. اگر چه شما تابع احساسات شده اید اما او می بایست با عقل خود نهیب و فریاد بر احساس بزند و در برابر کسی که همه به او احترام می گذارند، اجازه گستاخی به خود ندهد.
- آیا می دانی ویژگی های او چگونه است؟ پس بخوان خودخواه، مغرور، کم جنبه، تازه به دوران رسیده، خسیس، دوستدار مادر خواهر و برادر، پول دوست، تو دار، آداب معاشرت نمی داند، طرز برخورد با بزرگتر را نمی داند، دلش می خواهد پولدار شود، پر مدعا، راحت کسی را کنار می گذارد، تا کار به کسی دارد آرام است همین که به قول معروف خرش از پل گذشت می تازاند، خیلی دوست دارد دستور بدهد، وانمود می کند حوصله دارد ولی ندارد.
- برای زندگیت نذر کن و سوره مبارکه النمل از آیه ۵۰ تا آخر را با معنی و حضور قلب بخوان.
- مسافرت را توصیه می کنم. خرید و فروش هر دو خوب است. کارت را از دست نده و سعی کن برای خود پس انداز کنی که در روزهای سخت به خود متکی باشی.
- خواهر و مادرت را به هیچ وجه رها نکن. گول چرب زبانی را مخور. به فکر آینده خود باش. رازهای خود را ابداً با او در میان نگذار. هر چند تو را دوست دارد ولی دمدمی است و از هزینه کردن میترسد. با رنج و سختی می توان با او زندگی کرد.
تعبیر کامل غزل 226 حافظ
ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
از این میترسم که اشک، غم عشق ما را برملا کند و این راز نهان در جهان زبانزد همگان شود.
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
معروف است که سنگ معدن بر اثر شکیبایی و صبر به لعل تبدیل میشود. آری چنین است، اما با هزار سختی و خون جگر خوردن این کار صورت میگیرد.
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
تصمیم دارم که گریان و شکایتکنان به میخانه بروم، شاید آنجا رهاییام از دست غم امکانپذیر گردد.
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
به هرگونه دعا روی آوردهام به این امید که یکی از آنها کارگر شود و به هدف اجابت بخورد.
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
ای عزیز، داستان ما را پیش معشوق بازگو کن، اما نه آنچنان بلند که به گوش نسیم صبا برسد.
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
بر اثر اکسیر عشق تو چهره من رنگ زرد طلا به خود گرفت. آری، به برکت مهربانی شما اینطور خاک به طلا تبدیل میشود.
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
از این همه تکبر و غرور نگهبان معشوق، سخت درمانده و در شگفت هستم، خدا نکند که شخص فرومایه بیسروپا به جاه و مقامی برسد.
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
بجز زیبایی ظاهری چه بسیار معانی لطیف دیگری لازم است تا آن زیبارو موردپسند دل مردم صاحبنظر و صاحبدل قرار گیرد.
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
از این حالت سرکشی و مقابله که در کنگره کاخ وصال نمودار است، سرهای منتظران بر آستانه او به خاک راه مبدل خواهد شد.
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
ای حافظ، اکنون که زلف معطر مشکین او در دست تو است، خاموش باش وگرنه نسیم صبا خبردار شده و پردهدری میکند.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 226 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.