غزل 235 حافظ با مصرع «زهی خجسته زمانی که یار بازآید» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ زمان بازگشت یار را زمانی خوش و مبارک میداند که در آن وقت غمگسارِ همه غمزدگان بازمیگردد. شاعر چشمان خود را به اسب ابلق تشبیه میکند که در انتظار شهسوار ایستاده تا قدم بر چشمش گذارد. این غزل زمان تسلط شاه محمود بر شیراز (بین سالهای ۷۶۵ – ۷۶۷ هجری قمری) به انگیزه و امید بازگشت شاه شجاع سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 235 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 235 حافظ
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار بازآید
اگر نه در خم چوگان او رود سر من
ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید
مقیم بر سر راهش نشستهام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آن که دگر نوبهار بازآید
ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار بازآید
تفسیر و معنی غزل 235 حافظ
مدتهاست در انتظار لحظهای هستی که کسی را ببینی یا به چیزی دست یابی و برای رسیدن به آن لحظه همه کوشش خودت را انجام دادی، تا جایی که انتظار کشیدن تو را خسته کرده است. ناامید و نگران نباش چرا که هرچه با خلوص نیت انجام دادهای پیش خدا محفوظ است و با کمک قضا و قدر الهی به مقصودت خواهی رسی.
بلا و مصیبتهای رسیده را تحمل کن. در کوره حوادث، خود را آبدیده کن و تجربه بیندوز تا لذت بیشتری از پیروزی ببری. زمستان میرود و بهار میآید. دست سرنوشت تقدیر تو را خوب رقم زده است و آنچه از دستت رفته، به زودی به تو بازخواهد گشت.
مدتهاست در انتظار کسی هستی و برای رسیدن لحظه موعود دیدار از هیچ تلاشی فروگذار نکرده ای. هرچه می توانستی با خلوص نیت انجام داده ای اما هرگز آرزویت برآورده نشده است، اما بدان که دست تقدیر سرنوشت تو را با قلم زرین نگاشته و به زودی به مراد دل خواهی رسید.
نتیجه تفال شما به غزل 235
- حضرت حافظ در بیت ششم تا هشتم می فرماید: آن دل که با سر زلف تو عهدی بست، مپندار که دیگر آرام و قرار یابد. بلبلان از سرمای زمستان چه جور و جفاها کشیدند به امید آنکه دوباره بهار می آید. اشک چشم من مانند دریا به ساحل موج نمیزند اگر میان جانان یا کمر باریک او را در کنار بگیرم. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- انتظار بسیار کشیده اید ولی انتظار به پایان می رسد. به زودی به آرزویتان خواهید رسید. پس ناامیدی و تردید جایی ندارد. پیشاپیش مژده پیروزی را به شما می دهم.
- موفقیت در چند قدمی شما قرار دارد و شاهین کامیابی به زودی بر بام خانه شما خواهد نشست. به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید.
- ویژگی های شما عبارت اند از: جنگجو، قابل احترام، پرشور، با ایمان، درونگرا، کمک کننده فقرا، قدر شناس، با شخصیت، جذاب، خوش ترکیب، خوش پوش و اهل گردش.
- مسافر شما کارش حتماً انجام می گیرد ولی مدتی طول می کشد تا یکسره شود. بیمار شفا می یابد و از خطر رها شده است. قرض ادا می شود. خرید و فروش به موقع می باشد. ازدواج عملی است ولی مقدمات برای طلاق کامل نمی باشد. به زودی به مسافرت مهمی می روید. از ریسک کردن بپرهیزید که زمانه فریبکار است.
- چندی قبل از خطر بزرگی رهایی پیدا کرده اید و یکی از نزدیگان شما نیز در معرض ناراحتی شدید قرار گرفت. خداوند به شما کمک خواهد کرد. در گفتار و عمل ثابت قدم باشید. اگر به کسی وعده می دهید، انجام دهید. پس انداز کافی دارید پس نیاز مادی شما آن چنان نیست که فکر می کنید. اندازه نگه دار که اندازه نکوست.
تعبیر کامل غزل 235 حافظ
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
خوشا وقت مبارکی که یار برگردد و با برگشتنش غمخوارانه اندوهگینان را به آرزوی خود برساند.
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار بازآید
اسب سیاه و سفید چشم را پیشاپیش لشکر خیالش در انتظار نگه داشتهام به امید آنکه آن چابکسوار برگشته و بر آن نشیند، یعنی قدم بر چشم ما بنهد.
اگر نه در خم چوگان او رود سر من
ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید
اگر سر من مانند گوی در انحنای چوب چوگان او قرار نگیرد، دیگر از سر، سخنی به میان نمیآورم و این سر دیگر به چه دردی میخورد؟
مقیم بر سر راهش نشستهام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید
همچون گرد و غبار راه بر سر راهش به انتظار نشستهام و آرزومندم که به این راه برگردد تا به دنبالش روان شوم.
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
آن دل را که با سر دو گیسوی بلند او عهد و پیمان اقامت بسته، تصور مکن که دیگر آن دل به قرار و آرامش دست یابد.
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آن که دگر نوبهار بازآید
بلبلها از دست ماه دی و سرمای زمستان رنجهای فراوان کشیدند، به امید آنکه بار دیگر فصل بهار بازگردد.
ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار بازآید
ای حافظ، امیدوارم که قضا و قدر یار را به من برگرداند یعنی همچون نقاش که طرحی مانند نقش سرو را بر روی دست میکشد، آن نگار را به دست من برساند.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 235 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.