غزل 267 حافظ با مصرع «ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ باد صبا یا همان پیک عاشقان را خطاب قرار داده و از او میخواهد که اگر به ساحل رود ارس رفته، بر خاک آن سرزمین بوسه بزند و با این کار مشام خود را خوشبو کند؛ سپس به محبوب بگوید که حافظ از فراقش سوختهجان است. این غزل پس از آنکه شاه شجاع در سال ۷۷۷ هجری به فتح تبریز نایل شد، برای او سروده و ارسال داشته است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 267 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 267 حافظ
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس
محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس
عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق
شبروان را آشناییهاست با میر عسس
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
دل به رغبت میسپارد جان به چشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند
و از تحسر دست بر سر میزند مسکین مگس
نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست
از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس
تفسیر و معنی غزل 267 حافظ
مدت زمان زیادی است که دور از یار و در حال انتظار هستی؛ به دنبال پیک و واسطهای میگردی که حرف دل تو را به او برساند. نمیدانی که آیا او نیز به همین اندازه تو را دوست دارد یا نه؟ اضطراب زیادی داری. اینقدر غصه نخور و قدمی برای صحبت کردن با او پیش بگذار.
خودت نیز میدانی عاشقی جز عذاب و درد چیز دیگری ندارد اما به خاطر عشقت زندگی میکنی. منتظر باش که به زودی خبر بسیار خوبی به تو میدهند و تو مورد لطف کسی قرار میگیری. با بزرگان به احترام و ادب رفتار کن و شأن و جایگاه آنان را درنظر بگیر تا بتوانی نظر مساعد آنها را به خودت جلب کنی.
مدتهاست به دنبال کسی هستید که بین شما و او واسطه شود و حرف دل شما را نزد او بازگو نماید. بهترین واسطه خود شما هستید. بهتر است شخصا و صادقانه حرف دل خود را بازگو نمایی. در این راه پرفراز و نشیب پند و اندرز بزرگان و تجربیات آنها می تواند بسیار موثر واقع شود.
نتیجه تفال شما به غزل 267
- این راه و این نیت به موقع و بسیار خوب می باشد. به شرط آنکه سرعت عمل، دقت و تلاش را از دست ندهید. آینده ای برای شما وجود دارد که همه را مات و مبهوت می کند و شما را از اندوه رها می سازد. اما برای رسیدن به این نیت راهی دشوار هم در پیش دارید که ابداً نترسید. جای نگرانی نمی باشد. توجه به اهمیت موضوع لازم است. از قدرت عقل و اراده و بهره گیری از استاد یا استادانی با تجربه این راه را طی کنید که حتماً موفق می شوید.
- عده ای مانند مگس مزاحم شما می باشند. سعی کن از آنها دوری کنی و توکلت را بر خدا قرار بده. برای یار دعا کن که نیاز به محبت شما دارد. به زودی ملاقاتی یا مسافرتی مهم در پیش دارید که موجب کامیابی شما خواهد شد.
- حضرت حافظ در بیت های اول تا سوم می فرماید: ای باد صبا اگر گذرت به کنار رود ارس افتاد، خاک آن محل را ببوس و نفس خود را عطر آگین کن. منزل سلمی را که ما بر او سلام فراوان می فرستیم، پر از صدای ساربانان و آواز کاروان بینی و به این نشانی ها منزل او را می یابی. ای صبا همین که منزل جانان را با این نشانی ها دیدی، محمل او را ببوس و آنگاه با گریه از جانب ما به او بگو که از هجران تو سوختم. به فریادم برس.
- اگر می خواهید بر دشمن پیروز شوید، در ۷ شب متوالی، سوره مبارکه فاطر آیه ۳۴ تا ۴۵ را با معنی و حضور قلب بخوانید. مسافر شما کارش فیصله یافته و جای نگرانی نمی باشد. شخصی قصد فریب همسر یا پدر شما را دارد تا در معامله ای سر او کلاه بگذارد. به او بگویید مواظب باشد. بر خدا توکل کنید.
تعبیر کامل غزل 267 حافظ
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
ای باد صبا، اگر گذارت به ساحل رود ارس افتاد به خاک آن سرزمین بوسه زده و نَفَس خود را از بوی خاک آن، خوشبو ساز.
منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس
منزل و جایگاه محبوب را که سلام بسیار برای او دارم، پُر از سر و صدای ساربانان و بانگ زنگ کاروان خواهی دید.
محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
به کجاوه محبوب بوسه زده سپس با ناله و زاری به حضور او عرض کن که ای محبوب مهربان از دوری تو سوخته و بیتاب شدم، به فریادم برس.
من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس
من که سخنان خیراندیشان مانند نغمه رباب در گوشم همهمه میکرد و بر من تأثیری نداشت، فراق چنان مرا گوشمالی داده که همین پند برایم بس است.
عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق
شبروان را آشناییهاست با میر عسس
در مجالس عیش و نوش شبانه بکوش و شراب بنوش که در شهر عشق، میان عیاران و مهتر پاسبانان نشانیها و آشناییها برقرار است.
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
ای دل، کار عشقبازی بازی و سرسری نیست، سر در راه آن فدا کن، زیرا که گوی عشق را با چوگان هوس نمیتوان زد و برد.
دل به رغبت میسپارد جان به چشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
هرچند که مردم هشیار، اختیار خویش را به دست کسی نمیدهند، دل من با میل و رغبت در راه چشم مست محبوب جان میسپارد.
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند
و از تحسر دست بر سر میزند مسکین مگس
طوطیها در مزرعه نیشکر به عیش و کامرانی مشغولند و مگس بینوا از دور، دست حسرت و پشیمانی بر سر میزند.
نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست
از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس
اگر نام حافظ بر زبان قلم دوست جاری شود یعنی برایم نامهای بنویسد، همین آرزو از درگاه پادشاه مرا کفایت میکند.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 267 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.