غزل 281 حافظ با مصرع «یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در مطلع غزل محبوب را تعویذ میکند و او را از چشم حسودان به خداوند میسپارد. در بیت دوم با حالت دعایی میخواهد که آفات روزگار از ممدوح دور باشند، هرچند که او با شاعر وفاداری نمیکند. این غزل در تعریف و تمجید شاه شجاع بوده و به غیر از کنایهای که شاعر در بیت دوم این غزل دارد سخنی شکایتآمیز بر زبان نرانده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 281 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 281 حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
تفسیر و معنی غزل 281 حافظ
از دوست بیوفایی دیدهای اما همچنان برای سلامتی او دعا میکنی و او را از چشم بد حسودان به خدا میسپاری. رسیدن به آرزوها برای تو محال نیست. به زودی خبری بسیار خوش و دلنشین به تو خواهد رسید. بیقرار و بیتاب شدهای. شکیبا باش که با صبوری به آنچه میخواهی میرسی.
هر کسی را که میبینی خبری از مقصود خود میگیری. شاید این انتظار بسیار تلخ باشد ولی وصال فردا بینهایت شیرین است. کسی که به خدا توکل میکند، هراسی به دل راه نمیدهد. خودت را به دست سرنوشت بسپار و مطمئن باش هرچه پیش آید رضای حق در اوست.
گرچه از او بی وفایی ها دیده ای، ولی همچنان دوستش داری و او را از چشم بد حسودان به خدای بزرگ می سپاری. تو که تا این حد او را دوست داری و به خاطرش حاضر به انجام هر کاری هستی و از هیچ سختی و مشکلی هراس نداری، پس از چه اینطور بی قراری و بی تابی می کنی؟ شکیبا باش که همه کارها با صبر و شکیبایی به نتیجه مطلوب می رسد.
نتیجه تفال شما به غزل 281
- حضرت حافظ در بیت های پنجم تا هفتم می فرماید: ای صبا بیا به من بگو که دل من بر چهره و خال مشکین تو، حقی از دوستی و وفا داری دارد. پس بر تو است که آن را در چین زلف معطر خود با عزت نگاه داری. در بزمی که به یاد لب شیرین یار ساغر بر می گیرند، مستی که در آن مجلس از خود بیخود نشود و هستی خود را فراموش نکند. حقیقتاً فرو مایه و پست است. ابرو و مال از خدمت در میکده قلندران به دست نتوان آورد زیرا هر که باده معرفت نوشید، دست از هستی می شوید و به فنای فی الله می رسد. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- خاطر و یادگاری عزیز داری و به او و ناراحتیش فکر می کنی. متاسفانه او سر سازگاری با شما ندارد ولی شما سخت به او علاقه مند شده اید. حافظ به شما توصیه می کند که صرف نظر کن و به او پای بند نباش که زیان و ضرر دارد.
- مقدمات این نیت فراهم نشده. بهتر است از آن منصرف شوید زیرا به زودی با شخص مهمی ملاقات خواهید داشت و او درهای صفا و محبت را به روی شما باز می کند. از سخنان وی و تجربه های او بهره بگیر.
- با همسر یا پدر خود مهربان باشید زیرا جدیداً گرفتاری سختی دارد و حوصله کاری ندارد. به او بگویید از این معامله و کار صرف نظر کند که به نفع وی نمی باشد. بد اخلاقی او نتیجه وسواس و تردید وی می باشد. اگر می خواهید همسر یا نامزد یا دوستتان وفادار بماند، با حضور قلب و معنی سوره مبارکه نور آیه ۳۲ تا ۳۸ را به مدت ۷ شب بخوانید.
- از طریق موبایل و اینترنت می توانید به این موضوع دست یابید و از فرصت داده شده به هر ترتیب که صلاح بدانید، استفاده کنید ولی مواظب خطرات احتمالی آن هم باشید.
تعبیر کامل غزل 281 حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
خدایا، این گل تازه شکفته شاداب را که به من سپردی، از چشم زخم حسود چمن به تو بازمیسپارم.
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
هرچند که از دیار وفاداری، مسافت زیادی دور شده است، از خدا میخواهم که بلای حاصل از گردش روزگار از جان و تن او دور باشد.
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
ای باد صبا، انتظار دارم هرگاه به منزل محبوب من برسی، از سوی من به او سلامی برسانی.
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
از روی ادب و همانطور که سَرِ نافه مُشک را باز میکنند، گره از آن زلف مشکین بگشا، ولی آنها را پریشان مکن که جایگاه دلهای عزیز زیادی است.
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
به محبوب بگو که دل من با خط عذار و خال چهرهات از راه دوستی و وفا حقی دارد، در آن چین و شکن عنبرنشان عبیرافشان، در حرمت و عزت آن بکوش.
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
در بزمی که به یاد لبهای شیرین او ساغر کشیده و باده مینوشند چه فرومایه پستی است آن مستی که هنوز از پای درنیامده و بر حواس خود مسلط است.
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
میخانه جایی نیست که بتوان از درگاه آن آبرو اندوخت و یا به ثروت و مال رسید. هرکس آب میخانه را نوشید، دست از جان شسته و ترک علاقه دنیا کردهاش به حساب بیاور.
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
آن کس که از ملامت و دلتنگی، واهمه و اکراه دارد، باده غم عشق بر او حلال و گوارا نباشد. یا ما سر در قدمش میبازیم یا لب ما برای بوسه به دهانش نزدیک میشود.
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
همه اشعار حافظ به منزله شاه بیت چکامه عشق و عرفان الهی است. آفرین بر دَم گرم و گیرا و دل انگیز سخنان دلنشین او باد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 281 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.