ارسال از تهران به تمام ایران / تحویل ساعتی پیک در تهران

تفسیر و معنی غزل 289 حافظ: مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

غزل 289 حافظ با مصرع «مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش» شروع می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که در چهره همچون ماه ممدوح خوبی و لطف جمع شده است اما وفاداری در وجودش نیست و حافظ از خدا درخواست می‌کند که به او مهر و وفا بدهد. دلبر حافظ کم‌سن است و اگر روزی حافظ را بکشد، در شرع گناهی ندارد. این غزل در مدح ولیعهد ۱۴ ساله شاه شجاع یعنی زین العابدین که بعد‌ها به دست عمویش شاه منصور نابینا گشت سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 289 را در مجله ساتین مد بخوانید.

رفع مسئولیت: فال و طالع‌بینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.

متن شعر غزل 289 حافظ

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

من همان به که از او نیک نگه دارم دل

که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش

بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید

گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش

چارده ساله بتی چابک شیرین دارم

که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش

از پی آن گل نورسته دل ما یا رب

خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش

یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند

ببرد زود به جانداری خود پادشهش

جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در

صدف سینه حافظ بود آرامگهش

تفسیر و معنی غزل 289 حافظ

با این همه لطف و صفا و صمیمیت که در وجودت هست چرا محبت خود را از دیگران دریغ می‌کنی؟ هنوز کودک درونت بزرگ نشده و در حال و هوای بچگی به سر می‌بری. از زیر کارها شانه خالی مکن. یادت باشد که با شکستن دل‌ها به جایی نخواهی رسید. وفادار باش و قدر دوستان و دوستداران خویش را بدان. اگر محبت و خوبی و لطف و صفا را یک‌جا داشته باشی پیش خلق مقامت بالا می‌رود.

همچنین در تعبیر دیگری آمده است:

عاشق و دلباخته مه رویی بی مهر و وفا هستی که حتی خودت هم می دانی بهتر است دل به او نسپاری. اما عنان و اختیار دل از دست تو خارج گردیده و به دنبال اوست. کسان دیگری هم در بند او گرفتارند و اگر تو نیز طالب او هستی باید از جان و دل در این راه مایه بگذاری.

نتیجه تفال شما به غزل 289

  • حضرت حافظ در بیت های سوم تا ششم می فرماید: محبوب چابک و شیرین و نورسته ۱۴ ساله ای دارم که مانند ماه بدر با تمام وجود حلقه به گوش و عید و زر خریدش هستم.
  • از لب شیرین او هنوز بوی شیر شنیده می شود اگر چه از ناز و کرشمه چشم سیاه دلش که عاشق کش می باشد قطره قطره خون تراوش می کند. بسیار شایسته است که دل به او نسپارم زیرا هنوز بی تجربه است و بد و خوب را باز نمی شناسد و آیین دلداری را نمی داند. عجبا دل ما در پی آن گل نورسته کجا رفت که مدتی است آن را ندیدم. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • از این انتخاب صرف نظر کنید زیرا او بسیار حیله گر است و از روی صداقت عمل نمی کند. پس به فکر کاری و کسی دیگر باشید چون آینده ای درخشان در پیش دارید. حیف است آن را به این عوامل زودگذر و ناپایدار صرف کنید.
  • اصرار بیش از اندازه بی فایده می باشد چون لوازم ضروری این کار فراهم نمی باشد و در دراز مدت به ضرر خانواده شماست.
  • به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذری نموده و خالصانه از بارگاه ملکوتیش بخواهید که اوضاع را به وفق مراد سازد.
  • سفر کرده شما کارش فعلاً نیاز به بررسی بیشتر دارد ولی بالاخره انجام می گیرد اما شتاب جایز نمی باشد. شما ۳ فرزند در طالع دارید و همسرتان لجباز و بد اخلاق اما مهربان و ولخرج است. بیشتر مراقب او باشید که به شما نیاز دارد.
  • اگر به سختی افتادید و می خواهید رها شوید، به مدت ۸ شب با حضور قلب و معنی، سوره مبارکه الحجر از آیه ۱۰ تا ۱۹ را بخوانید
  • کاری که در نظر دارید، آینده ای نیکو را رقم نمی زند زیرا موجب اختلاف شدید می گردد. شخصی در کار شما دخالت نابجا دارد. سعی کنید محترمانه از او برحذر باشید.

تعبیر کامل غزل 289 حافظ

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش

چهره همانند ماه او جایگاه همه زیبایی‌ها و مهربانی هاست، اما مهر و وفا ندارد. خدایا به او عطا کن.

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

محبوب من نوجوانی خوبروست که روزی از سر شوخی مرا خواهد کشت و شرعاً گناهی بر او وارد نیست.

من همان به که از او نیک نگه دارم دل

که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش

سزاوار است که دل به او نسپارم، زیرا این بی‌تجربه، نیک و بد روزگار را ندیده و نمی‌تواند دل را نگهداری کند.

بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید

گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش

هنوز بوی شیر از لب‌های شیرین او می‌آید، هرچند روش چشم سیاه او عاشق‌کشی است.

چارده ساله بتی چابک شیرین دارم

که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش

محبوب چهارده ساله زرنگ شیرین‌حرکات دارم که ماه شب چهارده از دل و جان غلام حلقه به گوش اوست.

از پی آن گل نورسته دل ما یا رب

خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش

خدایا، دل ما به دنبال آن گل نورسته به کجا رفته که چندی است از او خبری نداریم؟

یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند

ببرد زود به جانداری خود پادشهش

محبوب دلاور من اگر با چنین جرأتی قلب‌ها را می‌شکند، زود باشد که پادشاه او را برای حفظ جان خود بگمارد.

جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در

صدف سینه حافظ بود آرامگهش

اگر آن مروارید یکتا صدف سینه حافظ را جایگاه خود قرار دهد، جان را به نشانه سپاسگزاری در راهش فدا خواهم کرد.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 289 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته

میانگین امتیازات 5 / 5. مجموع آرا: 12

تا حالا به این پست امتیازی داده نشده ): دوست داری اولین نفر باشی؟

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *