غزل 313 حافظ با مصرع «بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در کمال ادب و بدون سرپیچی از شاه از رفتن به کرمان سر باز میزند. حافظ به ساقی میگوید: بازگرد، چراکه مشتاق هستم به تو خدمت کنم و بنده تو باشم. دولت و پایداری تو را از خدا میخواهم. چون جام می از نور تو فیض میبخشد، پس مرا از ظلمت نجات بده. این غزل در پاسخ شاه شجاع برای رفتن به کرمان سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 313 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 313 حافظ
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست
بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
دورم به صورت از در دولتسرای تو
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
تفسیر و معنی غزل 313 حافظ
از محبوب خود دور ماندهای و در انتظار رسیدن به او روزها را طی میکنی. با سعی و تلاش و دعا به درگاه خداوند به مقصود خود میرسی. هرچند که ممکن است این کار دیر انجام گیرد، اما ناامید و مأیوس نباش. آنچه خداوند بخواهد همان میشود. راههای مختلف را آزمایش کن تا به نتیجه برسی.
تو فطرتی پاک داری و عشق در تار و پود وجودت تنیده شده است. به سخنان منفی مذهبینماها و ریاکاران توجه مکن که خداوند گناه عاشقان را ببخشاید. از کسانی که نفس خیر دارند، کمک و راهنمایی بخواه. اگر احساس میکنی، مقصودت با سفر کردن حاصل میشود، از شهر و دیار خود دور شو تا به مرادت برسی.
به شدت مشتاق انجام نیتی هستی که در سر داری. گرچه از خیلی جهات هنوز آمادگی انجام آن را نداری، ولی به آتیه آن امیدواری. به سرزنش های دیگران توجهی نکن و بدان عشق موهبتی الهی است که در فطرت انسانها نهاده شده. برای انجام این نیت باید سفری انجام دهی و همتی والا داشته باشی تا به آرزوهای خود برسی. فرصت را از دست نده و اقدام کن، انشاءالله خیر است.
نتیجه تفال شما به غزل 313
- شما دارای قلبی پاک و مهربان هستید ولی اطرافیان شما را به غرور متهم می کنن و این ناشی از آنست که کمتر توجه به سخنان دیگران دارید. در حالی که باید رفتار خویش را منطبق با اوضاع و احوال اطرافیان سازید و سازگارتر باشید.
- حضرت حافظ در بیت های اول، سوم و چهارم می فرماید: بازگرد که دوستدار خدمتگزاری کوی تو و آزومند چاکری و دعا گویی اقبال تو هستم. اگر چه در دریای گناه از هر طرف فرو رفته ایم، آنگاه که شناسای عشق گردیدم، شایسته رحمت گردیدم و بهشتی شدم. ای خردمند بر من به علت پایبند نبودن به رسم ظاهری و رسوایی در عالم عشق، خرده نگیر که دیوان، تقدیر من را چنین رقم زده اند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- برای رسیدن به این نیت نیاز به اندیشه و تفکر بیشتر است زیرا راهی طولانی و پر هیاهو در پیش دارید. باید با بصیرت و آگاهی گام بردارید و مقدمات اجرای آن را فراهم سازید.
- از مسافرتان خبرهای خوش دریافت می کنید. بیمار تا چندی به همین حالت خواهد بود. خرید و فروش تفاوتی ندارد. امکان تغییر مکان و شغل فراهم می شود. ملاقات مهمی در پیش دارید و مسافرتی سودمند خواهید رفت.
- در آینده خوابی خواهید دید که در ایستگاه بزرگی ایستاده اید و منتظر قطار یا هواپیما هستید. تعبیرش حرکت به سوی سفر پر بار و مفید است.
- به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید که این نیت هر چه سریع تر انجام گیرد. همسری مهربان و سه فرزند در طالع دارید. به تغذیه خود توجه بیشتری داشته باشید.
تعبیر کامل غزل 313 حافظ
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
ای ساقی، بازگرد که خواستار خدمتگزاری، آرزومند چاکری و خیرخواه دستگاه پررونق تو هستم.
زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست
بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
به این دلیل که یُمن و برکت جام تو از پرتو نیکبختی بهرهور است، راهی برای بیرون شدن از تاریکیهای سرگردانی به من نشان بده.
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
اگرچه به بیش از صد سبب در دریای گناه غوطهور هستم، تنها به این سبب که عشق را شناسا شدم، از مشمولین بخشش و رحمت خداوندی هستم.
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
ای خردمند، به خاطر رندی و رسوایی مرا سرزنش مکن که دست قضا و قدر و حکم ازلی برای من چنین رقم زده است.
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
شراب بنوش و بدان که نعمت عاشقی و عشقورزی با اراده و کوشش حاصل نمیشود و این نعمت از راه سرشت به من رسیده است.
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
من که در تمام دوره عمر علاقه به سفر از زادگاه خودم را نداشتم، اکنون در اشتیاق دیدار روی تو طرفدار سفر و زندگانی در غربت شدم.
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
دریا و کوه سد راه رسیدن به محبوب است و من خسته و ناتوانم. ای خضر مبارکقدم، در پیمودن این راه به همت و اراده من کمک برسان.
دورم به صورت از در دولتسرای تو
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
هرچند در ظاهر، از آستانه کاخ پادشاهی تو فاصله دارم، اما از صمیم قلب در ردیف حاضران درگاه تو هستم.
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
حافظ در این خیال است که اگر عمر مدد و اجل مهلتش دهد در برابر چشمان و در حضور تو جان بسپارد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 313 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.