غزل 362 حافظ با مصرع «دیدار شد میسر و بوس و کنار هم» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که برخی شارحان به دلیل طولانی بودن آن را قصیده میدانند و برخی معتقدند ۱۰ بیت ابتدایی آن در قالب غزل و ۶ بیت آخر در قالب قصیده است؛ چراکه ابیات آغازین درونمایه عاشقانه دارند و ابیات پایانی در مدح سروده شدهاند. این غزل در زمان امیر مبارزالدین در نسخهای جداگانه برای خواجه برهانالدین وزیر وقت فرستاده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 362 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 362 حافظ
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
و از می جهان پر است و بت میگسار هم
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست
مجموعهای بخواه و صراحی بیار هم
بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش
تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم
آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین
خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم
چون کائنات جمله به بوی تو زندهاند
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس
و از انتصاف آصف جم اقتدار هم
برهان ملک و دین که ز دست وزارتش
ایام کان یمین شد و دریا یسار هم
بر یاد رای انور او آسمان به صبح
جان میکند فدا و کواکب نثار هم
گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
عزم سبک عنان تو در جنبش آورد
این پایدار مرکز عالی مدار هم
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران
و از ساقیان سروقد گلعذار هم
تفسیر و معنی غزل 362 حافظ
بخت و اقبال به تو روی آورده است؛ به زودی به مراد و مقصود دلات خواهی رسید و روزگار سعادت و نیکبختی فرامیرسد. حسودان از میان رفتهاند و بدخواهی دیگران در اراده تو تأثیری نخواهد داشت. این روزها که همه عوامل دست به دست هم دادهاند تا تو را به آرزوهایت برسانند، تو نیز نهایت تلاش و کوشش خویش را بهکار ببند.
اعتماد به نفس خود را بیشتر کن. عشق و محبت را سرلوحه کار خود قرار بده. خانهات آباد و دلت شاد خواهد بود زیرا خداوند حواسش به خواسته دل همه بندگان هست، گذر روزها، ماهها و فصلها تو را نگران نسازد.
بخت و اقبال به شما روی آورده است. همه عوامل دست به دست هم داده اند تا زندگی به کام شما گردد. اکنون زمان مساعد برای انجام هر کاری در اختیار شما قرار گرفته است و همه چیز موافق میل شماست. وقت آن است که عزم خود را راسخ کنی و بدون فوت وقت و با تمام نیرو به سوی اهداف خود گام برداری.
نتیجه تفال شما به غزل 362
- این نیت بسیار خوب می باشد اما باید عجله نکنید و با تانی و صبر اقدام کنید تا مقدمات کامل آن فراهم گردد. جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد و همه چیز برای اجرای این نیت فراهم می شود. تردید و وسواس و دل مشغولی شما ناشی از عدم اتکای به نفستان می باشد. پس با شادی و خوشحالی به استقبال این نیت بروید.
- ملاقاتی مهم در پیش دارید و شخصی به شما کمک خواهد کرد تا این نیت انجام گیرد و او شخص نصیحت کننده و خوبی است.
- دیگران حسرت زندگی شما را می خورند. به همین جهت قصد خرابکاری دارند. ضروریست که راز دل خود را فاش نسازید.
- همسری مهربان، فرزندانی شایسته و زندگی نسبتاً مرفه و آسوده ای همراه با موفقیت در انتظار شما می باشد. پیشاپیش به شما تبریک می گویم.
- به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید. در هیچ حال از اندیشه و خدمت به پدر و مادر خود و همسرتان غافل نشوید. سفری مهم و مبارک در پیش دارید و مژده ای به دست می آورید.
- در ۱۶ شب آینده خوابی خواهید دید که با گربه ای زیبا در جایی هستید و به آن گربه خیره شده اید. نشانه زیرک طبعی شما است که مورد توجه و محبوب همگان قرار گرفته اید. پس سخت مواظب زندگی خود باشید تا از چشم حسودان به دور باشید و نگران فرزند یا زندگی نباشید.
تعبیر کامل غزل 362 حافظ
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
ملاقات و بوسه و همآغوشی امکانپذیر شد. هم از بخت و اقبال خود و هم از گردش گردون سپاسگزارم.
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ای متعبد، دست بردار که اگر بخت همان است که من دارم، جام باده و گیسوی معشوق هم بهدست من خواهد بود.
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم
ما کسی را به سبب مست بودن و لاابالیگری بدگویی نمیکنیم چراکه لب سرخ زیبارویان و شراب گوارا هر دو مطبوع و دلپسند هستند.
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
و از می جهان پر است و بت میگسار هم
ای دل، به تو خبر خوشی بدهم که مسئول اجرای احکام شرع از میان رفته و دنیا از شراب و ساقیان زیباروی شرابخور پر شده است.
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست
مجموعهای بخواه و صراحی بیار هم
فکر و خیال را در پریشانی نگاهداشتن کار دانایان نیست دفتر شعری و تنگ شرابی بدست آور و خاطر را از پریشانی رهایی بخش.
بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش
تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم
اولین جرعهای که از لب صراحی میریزد بر گور عاشقان در خاک خفته بپاش تا مزار آنها به رنگ قرمز و به بوی خوش مُشک درآید.
آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین
خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم
آن زمان گذشت که چشمهای بدبین، مراقب و از مخفیگاه در حال نگریستن بود. حالا دشمن و اشک از کنار ما نابود شد.
چون کائنات جمله به بوی تو زندهاند
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
ای مِهر هستیبخش، از آنجایی که همه موجودات به امید فیض تو زندگی میکنند، سایه لطف خود را از سر ما نیز برنگیر.
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
ای ابر کرم، از آنجایی که طراوت و شادی لاله و گل در اثر برکت زیبایی توست، باری بر من خاکنشین نیز ببار.
حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس
و از انتصاف آصف جم اقتدار هم
حافظ پایبند زلف و اسیر محبت تو شد، از خدا و از دادستانی وزیر مقتدری همچون آصف جماقتدار بیمناک باش.
منظور از آصف در اینجا برهان الدین ابونصر فتح الدین خواجه وزیر امیر مبارزالدین محمد است. وزیر سلیمان عصر که آصف ثانی است و به اندازه جمشید شاه توانایی دارد.
برهان ملک و دین که ز دست وزارتش
ایام کان یمین شد و دریا یسار هم
برهان الملک و الدین که از فیض مسند دست وزیری او روزگار دستی بخشنده مانند کان یافت و به توانگری و غنای دریا رسید.
بر یاد رای انور او آسمان به صبح
جان میکند فدا و کواکب نثار هم
سپهر به یاد تدبیر روشن این وزیر بامدادان جان برخی قربان وی میسازد و مرواریدهای ستارگان را در قدمش میافشاند.
گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
کره خاک همچون گوی در خم چوگان دادگری وی است و این گنبد بلند آسمان که با رویی نیلگون گرداگرد آن را فراگرفته است، نیز مسخر اوست.
عزم سبک عنان تو در جنبش آورد
این پایدار مرکز عالی مدار هم
توسن اراده سبکپوی تو زمین را که مرکز ثابت فلک بلندمدار و رفیع است، به حرکت درمیآورد.
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
تا نو شدن فصلها و جانشین شدن سالی به سال دیگر و ماهی به ماه دیگر زاده حرکت آسمان و شیوه گردش فلک است… ادامه در بیت بعد
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران
و از ساقیان سروقد گلعذار هم
سرای عظمت وی از بزرگان و نوشگران سروقامت گلچهره تهی مباد. بیت پانزده و شانزده موقوف المعانی است و به یکدیگر بستگی دارد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 362 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.