غزل 363 حافظ با مصرع «دردم از یار است و درمان نیز هم» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید درد و درمان هر دو در دست یار بوده و دل و جانم یعنی همه دار و ندارم فدای او شده است. مردمان میگویند «آن» و سیرت زیبا بهتر از صورت زیباست، محبوب من همزمان هر دو زیبایی را با هم دارد. این غزل از جمله غزلهایی است که حافظ برای هنرنمایی سروده و زمان آن به دوران شاه شجاع و خواجه تورانشاه برمیگردد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 363 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 363 حافظ
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سلیمان نیز هم
تفسیر و معنی غزل 363 حافظ
آرام کننده دردهایت رسیدن به مقصود است. تمام هم و غمت فکر کردن در مورد او و یاد خاطرات شیرین با او بودن است. تنها غصه تو شکستن عهد و پیمانی است که با او بسته بودی. این شبهای هجران پایانپذیر است ولی میترسی دست روزگار او را از تو دور کند. خودت را سرزنش مکن، او نیز در این جدایی مقصر بوده است. نگران مباش چراکه خداوند دوباره به همه چیز سر و سامان میبخشد.
شما مدتهاست به عاشقی شهره ای ولی خود از برملا شدن رازت بی اطلاعی. درد تو درد عشق است و درمانت نیز با عشق. نگران سختی های هجران نباش زیرا خوشی و ناخوشی هردو گذران هستند و هیچ حالتی پایدار نیست. حتی اعتمادی به کار جهان نیز نمی باشد. پس هراسی به دل راه نده و از مدت عمر نهایت استفاده را ببر.
نتیجه تفال شما به غزل 363
- به چیزی دلبستگی پیدا کرده اید که ناپایدار می باشد. باید بدانید که جمال، زیبایی، ثروت و مقام را دوام و بقایی نیست بلکه اینها وسیله ای بیش نیستند. پس اگر می خواهید موفق شوید، راه بهتری انتخاب کنید زیرا این نیت نیاز به تفکر و مقدمات دارد.
- همه می دانند که شما دارای اخلاقی نیکو هستید و از صمیم قلب میل دارید گره از کارهای مردم بگشایید. به همین جهت است که خداوند تاکنون شما را تنها نگذاشته و در همه احوال به شما و خانوادیتان کمک فرموده است. پس با سرعت، پشتکار، دقت و علاقه تلاش کنید که موفقیت در چند قدمی شما و خانوادیتان می باشد.
- شما خیلی زود رنج و خودخور هستید. در دراز مدت این خودخوری بدان مرحله می رسد که موجب افسردگی خواهد شد. پس به خود بیایید و با توجه به جوانب هر کار تصمیم بگیرید.
- یکی از اقوام نزدیک را دلخور کرده اید. او خیر شما را می خواهد. فوری دل او را بدست آورید. زندگی آرام و خوش خود را خراب نکنید. همسری مهربان، فرزندانی باهوش و زندگی خوبی خواهید داشت. شما باید ارزش واقعی مهر و محبت همسر خود را درک کنید. به عناوین گوناگون او را آزار می دهید و دلسرد می کنید. سعی کنید تغییر روش بدهید.
- به زودی خوابی خواهید دید که در قلعه ای بزرگ هستید. نشانه اینکه خداوند به شما یا خانوادیتان پسر خواهد داد و یا یکی از فرزندان به درجات عالی خواهد رسید و موفق می شود.
- وضع مسافر تا یک هفته دیگر خوب می شود. بیمار شفا می یابد. هدیه ای دریافت می کنید. مسافرتی مهم در پیش است. خرید و فروش هر دو سودآور می باشد.
تعبیر کامل غزل 363 حافظ
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
محبوبم مسبب دردمند شدن من است و درمان درد من هم به دست اوست. دل و جان هر دو فدای او شد.
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
اینکه صاحبنظران معتقدند که «آن» از زیبایی ظاهری بهتر است، یار ما هم زیبایی ظاهری و هم «آن» را داراست. «آن» لطیفهای است که از زیبایی درک میشود، اما به توصیف درنمیآید.
همچنین به بیت اول غزل شماره ۱۲۵ حافظ «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد» مراجعه کنید.
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
یادش بخیر باد آنکه به نیت ریختن خون و کشتن ما، هم زلف را با شکستن آرایش داد و هم عهد و پیمان خود را شکست.
دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
ای رفیقان همراز، من داستان را سربسته و محرمانه میگویم، اما با نوای موسیقی هم گفته و سرآوازه خواهد شد.
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
همانطور که خوشیهای شبهای وصال بهسر رسید، ناخوشیهای روزهای فراق نیز پایان مییابد.
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
دنیا و آخرت از برکت یک پرتو سیمای یار بهوجود آمده است؛ هم آشکار و هم پنهان این نکته را با تو در میان نهادم.
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
بر کار روزگار و همچنین بر کار فلک گردنده هیچ اطمینان و اعتمادی وجود ندارد.
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
ای ساقی، شراب بیاور که عاشق نه تنها از قاضی نمیترسد بلکه از بازپرس محکمه هم باکی ندارد.
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سلیمان نیز هم
مأمور منکرات آگاه است که حافظ عاشق است همانطور که وزیر سرزمین فارس هم میداند.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 363 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.