غزل 372 حافظ با مصرع «بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ از دل اجازه میخواهد تا از شاهراه میکده عبور کند چراکه همگی برای نوشیدن جرعهای یا بهره گرفتن از فیض الهی به در میخانه محتاجیم. شرط مردانگی آن است که طبق عهد ازلی رندی و عشق بورزیم. این غزل در زمان جوانی شاعر و به استقبال غزل سعدی سروده شده و مصراع نخست مطلع غزل سعدی در بیت هشتم غزل حافظ تضمین شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 372 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 372 حافظ
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
جایی که تخت و مسند جم میرود به باد
گر غم خوریم خوش نبود به که میخوریم
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست
با خاک آستانه این در به سر بریم
تفسیر و معنی غزل 372 حافظ
انسانی بلندپرواز و کمالگرا هستی و از طرفی برای رسیدن به خواستههایت کوشش چندانی انجام نمیدهی. در خودت تغییر بهوجود آور. با تنبلی کردن و به فکر آینده نبودن نمیتوان کاری را پیش برد پس خیالپردازی را کنار بگذار و با همت و ارادهای قویتر به تلاشت برای رسیدن به مقصود ادامه بده.
این دنیا میگذرد و جاه و مقام آن به باد میرود، روزگار را سخت نگیر و خوش باش. قناعت بهترین داروی هر دردی است. از همین امکاناتی که در اختیار داری بهترین استفاده را ببر تا به آرامش برسی.
شما انسان بلندپروازی هستی و همین بلندپروازی ها باعث می شود در دام غم و غصه های کذایی اسیر شوی. به جای خیالبافی و بلندپروازی از همین امکاناتی که در اختیار داری استفاده بهینه و مطلوب به عمل آور که به آنچه می خواهی بی هیچ تردید می رسی.
نتیجه تفال شما به غزل 372
- در راهی قدم گذاشته اید که نصیحت دیگران فایده ای ندارد ولی بنده به شما می گویم که اگر برخدا توکل کنید و نذر خود را ادا کنید و سرعت عمل، دقت و فعالیت را همگام سازید، شاید موفقیتی در این کار باشد. چنانچه از آن صرف نظر کنید، بمراتب بهتر است.
- غم و غصه روزگار را بیش از این نخورید بلکه با درایت و کیاست عمل کنید. بدانید که نسبت به دیگران زندگی آرام تری دارید و از زندگی خوبی برخوردار می باشید که دیگران به زندگی شما حسادت می ورزند.
- حضرت حافظ در بیت های سوم تا پنجم می فرماید: در گذرگاه دنیای فانی که تخت و کرسی جم یا تخت حضرت سلیمان پیامبر هم دستخوش نابودی می شود، اگر غصه بخوریم پسندیده نیست. بهتر آنست که باده بنوشم و غم نخوریم. تا باشد که روزی دست ما به کمربند یار برسد. مانند یاقوت سرخ، غرق در خون دل شده ایم و رنج می کشیم.ای پندگو به ما آشفته دلان اندرز نده که ما با داشتن گرد و غبار کوی یار به بهشت هم توجهی نداریم.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- چند شب آینده خوابی می بینید که می خواهید سوار ماشین بزرگ یا هواپیمای غول پیکری شوید. تعبیرش اینکه می خواهید زندگی را با قدرت تمام به سوی هدفتان هدایت کنید. پس موفق می شوید. به زودی ملاقاتی پسندیده خواهید داشت و سفر مهمی در پیش دارید. همسر شما مهربان خواهد بود ولی شما بد زبان می باشید. سعی کنید کانون زندگی را گرمتر کنید. یکی از بستگان نزدیک شما نیاز به کمک فوری دارد ولی شرم دارد که ابراز کند. پس به او کمک کنید.
تعبیر کامل غزل 372 حافظ
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم
اجازه بده تا از شاهراهی که به میخانه میرسد بگذریم، زیرا برای نوشیدن اندکی شراب همگی به این درگاه نیازمند هستیم.
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
وقتی از روز ابتدای آفرینش طرفدار عشق و رندی بودیم، چنین ایجاب میکند که بهجز راه عشق و رندی به راه دیگری قدم ننهیم.
جایی که تخت و مسند جم میرود به باد
گر غم خوریم خوش نبود به که میخوریم
در این دنیا که تخت و پایگاه جمشید بازیچه دست باد است، شایسته نیست که غصه بخوریم، بهتر آن است که شراب بنوشیم.
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
در آرزوی اینکه بتوانیم دست خود را دور کمر او حلقه کنیم مانند یاقوت قرمز خونین دل و در رنج هستیم.
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
ای اندرزگو، ما شیدایان را نصیحت مکن که ما تا خاک کوی دوست هست به بهشت توجه نمیکنیم.
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
اکنون که صوفیان پیشوا و سرمشق وجد و سماع شدند، ما نیز به ناچار و از روی تقلید و فریبکاری دستی میجنبانیم.
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
زمین از اندک شرابی که تو بر آن ریختی به مروارید و سنگ قیمتی دسترسی پیدا کرد، ما مستمند هستیم که پیش تو ارزش خاک را هم نداریم.
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست
با خاک آستانه این در به سر بریم
ای حافظ، وقتی راهی برای رسیدن به بلندای قصر وصال نداریم به ناچار با خاک آستانه درگاه این کاخ میسازیم.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 372 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.