غزل 452 حافظ با مصرع «طفیل هستی عشقند آدمی و پری» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ جن و انس را وابسته به عشق میداند یعنی اگر عشق نبود، آفرینش نیز وجود نداشت، پس اگر میخواهی سعادتمند شوی، به عشق رو کن. این غزل عرفانی در اوایل سلطنت شاه شجاع، هنگام صدارت محمد بن علی خواجه قوام الدین صاحب عیار و در خطاب به او سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 452 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 452 حافظ
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمر
تفسیر و معنی غزل 452 حافظ
همه موجودات ریزهخوار عشقی هستند که ودیعه خداوند و هدیه او به آفریدگان است. با این حال برای رسیدن به مقصود باید تلاش کنی. همه توان و همت خود را به کار بگیر تا به آنچه که میخواهی برسی. خواب و خور انسان را از مرتبه خویش دور میسازد؛ سهل انگاری و سستی را رها کن.
با دست روی دست گذاشتن و غم و غصه خوردن، به جایی نخواهی رسید. ایمان داشته باش و به خداوند توکل کن و از مشکلات راه نترس؛ باشد که در سایه همت و اراده، به مقصود خود دست یابی.
تردید و وسواس از عوامل بازدارنده در رسیدن به هدف است. تردید را از دل خود بیرون کن و بدان که در این راه پرخطر که تو قصد آغازش را داری، تنها عامل نجات و پیروزی همت عالی است. کوشش کن که از خوان گسترده پروردگار بی نصیب نمانی.
نتیجه تفال شما به غزل 452
- حضرت حافظ در بیت های اول و دوم می فرماید: انسان و فرشته تابع وجود عشق هستند و اینها برای محبت لاله خلق شده اند. پس حال که اینگونه است، از خود اخلاصی نشان بده تا نیک بخت شوی. چونکه تو صاحب نظر نمی باشی، پس خواستار وصال جانان مباش زیرا جام جم برای کور سودی ندارد.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- این نیت دارای ویژگی های خاصی است که می تواند برای شما سعادت آفرین باشد به شرط آنکه دقت، سرعت عمل و زیرکی را از دست ندهید. آنگاه از انجام آن نگران نباشید زیرا مقدمات لازم فراهم می باشد. تنها به اراده و پشتکار شما نیاز است.
- از زندگی نسبتاً خوبی برخوردار می باشید اما به تازگی حسودان قصد تخیب این بنای زیبا را دارند. چون از علاقه و حسن نیت خانواده شما سوء استفاده می کنند. بر شما لازم است که اجازه سوء بهره برداری به آنها ندهید.
- سوءظن شما بی مورد است زیرا او جرات این کار را ندارد ولی حسودان قصد خراب کردن ساختمان با محبت شما را دارند. پس هوشیارانه عمل کنید چون او خیلی شما را دوست دارد ولی راه و رسم ابرازش را به جهت لجبازی نمی داند.
- ویژگی های شما عبارت اند از: با نظم و انضباطی، دوستار موسیقی، وفادار، صمیمی، فهمیده، مهربان و با گذشت.
تعبیر کامل غزل 452 حافظ
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
آفرینش انس و جن وابسته به وجود عشق است. پس تو هم در عشقورزی ارادتی نشان بده تا سعادتمند شوی.
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
ای بزرگوار، جهد کن تا از فیض عشق بیبهره نباشی، چرا که کسی بنده بیهنر را به سبب عیب بیهنری نمیخرد.
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
تا کی به شراب صبحگاهی و خواب شیرین بامدادی میپردازی؟ بس کن و بکوش تا با توبه شبانه و گریه سحرگاه پوزش بطلبی.
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
ای یگانه سوار شیرینحرکات، تو چه بازیگر زیبایی هستی که در پیش چشم دل نمودار و از دیده سر پنهان هستی.
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
هزار جان پاک و بیآلایش از اینکه تو هر صبح و شام بزمافروز دیگران هستی، در آتش رشک و حمیت سوختند.
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
چه کسی از طرف من به جانب وزیر این پیغام را میبرد؟ که یک بیت شعر فارسی دری را از من به خاطر بسپارد.
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
بیا شراب بنوش که اگر تو همچنان که من بهتجربه اوضاع این دنیا را آزمودم، بیازمایی شراب مینوشی و غصه نمیخوری.
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
پیوسته تاج بزرگی بر تارک زیبایی تو استوار بماند که تو زینت و آرایش و طالع و درخور فرمانروایی و تاج سر ما هستی.
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
در آرزوی گیسو و چهره تو، باد صبا و گل به عطرافشانی پرداخته و به جلوهگری در میآیند.
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
اگر قابلیت دیدار دلدار را نداری، آهنگ وصال او مکن، زیرا وقتی نابینا باشی، از جام جهانبین چیزی عایدت نمیشود.
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
دعای خیر عارفان گوشهگیر سبب دفع بلاست، چرا به ما که گوشهنشینی اختیار کردهایم با گوشه چشمی نظر نمیاندازی؟
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
بیا و با سرمایه زیبایی خود، فرمانروایی بر دلها را به دست آور و این داد و ستد را فراموش مکن که پشیمان خواهی شد.
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
راه عشق راهی بسیار پرخطر و دشوار است. پناه بر خدا اگر به منزل مقصود راه نیابی.
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمر
امید این را دارم که به برکت دعای حافظ بار دیگر ببینم که در یک شب مهتابی با لیلای خود یعنی معشوقم قصه درد دل خود را بیان میکنم.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 452 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.