غزل 481 حافظ با مصرع «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید این پند را گوش بده تا از غم رها شوی؛ اگر چیزی را که قسمت و رزق تو نیست، بخواهی، خون دل خواهی خورد. در آخر از دنیا میروی و خاک میشوی پس تا زندهای شراب بنوش و از زندگی لذت ببر. این غزل زمانی که خواجه جلال الدین تورانشاه درصدد اقدام به دسترسی مقام صدارت شاه شجاع بوده سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 481 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 481 حافظ
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
تفسیر و معنی غزل 481 حافظ
چرا برای آنچه که قسمت و روزی تو نیست خون دل میخوری و خودت را به سختی میافکنی؟ به آنچه که در زندگی داری قناعت کن تا از ناراحتی در امان باشی. به خداوند توکل کن و به خاطر منافع زودگذر دنیا، خود را به زحمت مینداز.
اگر میخواهی به جایگاه و مقام برسی، این را بدان که اول باید مستعد و آماده باشی و بدون کسب آمادگیهای لازم به جایی نخواهی رسید بنابراین بر اساس توانایی و قدرت خودت برای تعیین اهداف زندگی تصمیمگیری کن. برای به انجام رساندن هر کاری ابتدا لوح ضمیر خود را از کینه و کدورت پاک ساز، به خدا توکل نما و سپس قدم در آن راه بگذار. نتیجه کارها را به خداوند واگذار کن که بخت تو بلند است.
نیتی که در سر داری به صلاح تو نیست. از آنجا که روزی مقدر است تلاش بیش از اندازه تو برای کسب مال جز غم و غصه حاصلی نخواهد داشت. ادعای بیهوده نکن و تا اسباب بزرگی در تو مهیا نشد، لاف بزرگی نزن. اگر انسانی قانع باشی از همین نعمت هایی که خدا در اختیارت قرار داده بیشترین لذت را خواهی برد و زیباترین زندگی را خواهی ساخت.
نتیجه تفال شما به غزل 481
- از دست تقدیر و سرنوشت نمی توان فرار کرد. بهره و قسمت هر کس در روز ازل نوشته و ثبت شده است. بنابراین نتیجه گله و شکایت تنها افسردگی است. بطور مثال شما چقدر برای بدست آوردن یکی از خواسته هایت تلاش و کوشش کردی اما نتیجه ای نداد. برعکس برای موضوع دیگری چندان گامی برنداشتی ولی موفق شدی. اما این دلیل آن نیست که انسان دست از کوشش و تلاش بردارد، بلکه برعکس، ضمن توکل بر خدا، همیشه سریع و جدی اقدام کنید.
- انجام این نیت نیاز به زمان و بهره گیری از راهنمایی های خردمندانه استاد یا استادانی با تجربه دارد که ساده ترین راه را در ختیار شما بگذارند.
- مدتی است که گویی خود را گم کرده اید. علتش اضطراب و پریشانی ناشی از لجبازی و وسواس شماست. مقداری شربت گلاب بخورید.
- از یکی از دوستان و آشنایان سخت رنجیده اید. او تقصیر ندارد. شما بیش از اندازه حساس هستید و او آداب معاشرت را نمی داند. بنابراین هرکس به اندازه سواد و تربیتش عملی را انجام می دهد.
- به زودی ملاقات و معامله ای سودمند خواهید داشت. مادر و پدرتان نیازمند محبت شما هستید، دل آنها را به دست آورید. همسر را در آغوش گرفته و از ناراحتی خارج سازید.
- بیشتر مواقع بخاطر احساس مسئولیت نگرانید. بطوریکه این پریشانی گاهی اتکای به نفس شما را زیر سوال می برد. در ظاهر خود را سرد مزاج معرفی می کنید اما دارای قلبی بسیار گرم می باشی و در مواقع همدردی و رنج دیگران، خیلی صمیمانه رفتار می کنید. میل داشتید آنقدر ثروتمند بودید تا به همه کمک می کردید. از مساعدت به دیگران لذت می برید اما قدری تودار و جلوه پذیر و ظاهربین می باشید.
تعبیر کامل غزل 481 حافظ
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
این سخن دقیق و لطیف را به گوش گیر تا خود را از بند اندوه برهانی: اگر خواهان روزی و قسمت مقرر نشده باشی، به تنگدستی و زحمت و غصه خوردن میافتی.
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
سرانجام به صورت گِل و مصالح کارگاه کوزهگری در میآیی، پس هماکنون به فکر سبویی باش که آن را از شراب پر کرده پیوسته بنوشی.
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
اگر از آن دسته کسانی هستی که آرزوی بهشت در سر داری، در همین دنیا میتوانی با انسانهای حوریزاده و پریوش زیبارو به خوشی و عشرت بپردازی.
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
بدون وسیله و بیحساب نمیتوان بر جایگاه سران و امیران پشت داد و نشست، مگر آنکه همه اسباب و وسایل سروری را فراهم کرده باشی.
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
ای شهریار شیرینگفتاران، اگر به فرهاد دل از دست داده عنایتی داشته باشی پاداش بسیار خواهی یافت.
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
هرگز صفحه ضمیر باطن تو نشانهای از بخشش کریمانه الهی در خود نمیبیند، مگر اینکه آن را از نشانهها و تصاویر نابسامان بزدایی.
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای حافظ، اگر کار خود را به لطف و کَرَم خداوندی وانهی، چه بسیار که با اقبال الهی که خدا به صورت فطری بخشیده، به عشرت و شادی خواهی پرداخت.
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
ای باد صبا، به فرمانبرداری خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر گردن بگذار، تا دنیا را به صورت گلزار پر از گلهای یاسمن و سوسن آزاده درآوری.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 481 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.