غزل 76 حافظ با مصرع «جز آستان توام در جهان پناهی نیست» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در برابر دشمن سر تسلیم فرود میآورد چرا که تنها سلاحش آه و ناله است و بزرگترین گناه شرع را آزار دیگران میداند. این غزل در شروع حکومت شاه شجاع سروده شده و از دست عقابهای جور حکومت سابق گله کرده و تقاضای بذل توجه بیشتری به مردم را دارد، به این منظور تنها پناه خود را در این جهان آستان و درگاه شاه میداند. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 76 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 76 حافظ
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما به جز از نالهای و آهی نیست
چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
غلام نرگس جماش آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست
چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست
تفسیر و معنی غزل 76 حافظ
زندگی پر از حادثههای گوناگون است که با توکل و پناه آوردن به خدا میتوانی از آنها درگذری. از دست کسی بسیار ناراحت هستی، کینه به دل مگیر. با مردم به نیکی و خوبی رفتار کن تا بلا و صدمه از تو و خانوادهات دور باشد.
انسانی وارسته و پاکدل هستی. نسبت به دنیا، زمانه و اتفاقات پیرامونت بی اعتنایی و هیچ چیز در دنیا برایت اهمیت آنچنانی ندارد. در خود فرو رفته ای و دور خود را دیواری از تنهایی کشیده ای و از مردم زمانه بیمناکی. پا از حصار خود بیرون بگذار. از آزار دیگران بپرهیز و از دامهای سر راهت به خدا پناه ببر و اگر به تازگی جرقه های عشق در دلت روشن شده در انتخاب، دقت بسیار کن که دل به هر خار و خسی سپردن در شأن تو نیست.
نتیجه تفال شما به غزل 76
- آدمی با فکر، با اراده، مصمم، ولخرج، اهل مسافرت و میهمانی هستید که همگان از مصاحبت با شما لذت می برند. اما زبانی سرد دارید و نیش سخنت تمام این کارها را تحت الشعات خود قرار می دهد، بطوری که از شما ناراحت می شوند.
- به این نیت چه شب ها و روزها اندیشه کرده ای و مدتها بر سر دوراهی بوده ای که آیا اقدام کنی یا خیر. پس حافظ می فرماید که ایستادگی و مقاومت عامل پیروزی شماست. از این شاخه به آن شاخه پریدن به جز خستگی و ملامت نتیجه ای ندارد.
- حافظ در بیت هفتم می فرماید: ای شهریار ملک زیبایی، دهنه اسب عشق را باز پس بکش و آهسته بران که بر سر دو راهی عاشق، ستمدیده ایست که از تو داد میجوید.
- اگر بتوانی از این فکر صرف نظر کنی، بهتر است وگرنه تنها راه رسیدن به آن، توکل بر خدا و صبر و شکیبایی است.
- مسافرت را توصیه نمی کنم. خرید و فروش هر دو زیان آور است. از شخصی که کوتاه قد و داری موهای سیاه و چشمانی گود رفته و لاغز اندام است، برحذر باش. در عوض به پدر و مادر و اطرافیانت که سخت به تو دلبسته اند، مهربان باش.
- پیری از پیران طریقت با تو ملاقات می کند. از او راهنمایی بخواه و به نصایح او گوش بده ولی با عقل عمل کن.
- در آینده نزدیک، موفقیت بزرگی نصیب شما می شود که همه غبطه و حسد خواهند خورد. شما در آینده فردی مهم و بسیار مثمر ثمر واقع می شوید. برای اجرای آن سوره مبارکه القصص از آیه ۵ تا ۲۵ را با حضور قلب و معنی بخوان.
- موفقیت در چند قدمی شما می باشد. کافی است با قدری تلاش و کوشش و توکل بر خدا، آنرا بدست آورید و منتظر کمک این و آن نباشید. برنده تا دم مرگ پیش تر از آنچه که می گیرد، می دهد اما بازنده، تا پای جان از این گمان دست بر نمیدارد زیرا پیروزی یعنی بیش از آنچه می دهی، بگیری.
تعبیر کامل غزل 76 حافظ
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
در این دنیا غیر از آستان و درگاه تو، من پناهگاهی ندارم و برای سَرِ من به جز این در ملجأ و مأوا نیست.
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما به جز از نالهای و آهی نیست
دشمن وقتی برای جنگ با ما شمشیر بکشد، من سپر میاندازم یعنی ترکِ جنگ میکنم و تسلیم میشوم، زیرا ما تیغی به جز آه و ناله نداریم. ما از ضعیفانیم و وسیله جنگ ما آه و ناله است.
چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست
برای چه از کوی میخانه روی برتابم؟ یعنی از آن روی برنمیگردانم زیرا در دنیا از این بهتر برایم روش و راهی نیست. یعنی برای من راهی بهتر و تازهتر از راهِ میخانه نیست.
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
زمانه اگر به خرمنِ عُمرم آتش بزند و بسوزاند، به زمانه بگو خرمن عُمرِ مرا بسوزان و یا به خرمنِ عُمرم بگو بسوز که در نزدِ من خرمنِ عُمرم به اندازه پرِ کاهی ارزش ندارد. یعنی عمر هیچ اعتبار ندارد. مراد از آتش زدن به عُمر، هلاک نمودن است.
غلام نرگس جماش آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
غلامِ چشمان طنّازِ آن سرو سهی هستم، یعنی جانانی که دارای قد و بالای موزون و متناسب است و از مستی غرور به کسی التفاتی ندارد و نظر نمیکند. یعنی غرورِ حُسن مانع توجه کردن اوست به کسی.
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
فقط در پی آزار مباش و باقی هرچه خواهی بکن. زیرا در شریعت ما غیر از این گناهی نیست یعنی گناهی بزرگتر از آزار و اذیت دیگران وجود ندارد.
عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست
ای پادشاهِ سرزمین زیبایی، عنان کشیده برُو یعنی در حالی که افسارِ اسب را تنگ میکشی حرکت کن. زیرا سرِ راهی نیست که در آن متظلمی نباشد و دادخواهی نکند. حاصل کلام اینکه: آهسته حرکت کن، زیرا شاکی زیاد است، آهسته برُو تا به شکایت همه گوش کنی و ترتیبِ اثر دهی.
چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
اینطور که میبینم از هر طرف دامی بر سرِ راهم قرار گرفته و قیود دنیا از هر جانب مرا احاطه کرده است و غیر از حمایت زلفِ آن جانان پناهگاهی ندارم. یعنی تنها حمایت و صیانت زلفِ اوست که مرا از قیودِ دنیا خلاص میکند. خلاصه تا به دامِ زلفِ او گرفتار نشوم، از دامهای دیگر مصون نمیمانم.
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست
خطاب به جانان میفرماید: گنجینه دلِ حافظ را به زلف و خالت مده. یعنی تو که دلِ حافظ را گرفتهای پس پیشِ خودت بماند و به این سیاهان مسپار، زیرا این قبیل کارها یعنی رعایت و صیانت دل، کارِ هر سیاه نیست. خلاصه دلِ حافظ یک دلِ عزیز است و آن را به کسی مده که قدرش را نداند. فقط خودت حفظش کن.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 76 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.