غزل 95 حافظ با مصرع «مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که همچون بسیاری از غزلهای عاشقانه با توصیف پیچ و تاب گیسو، چشمان زیبا و کمان ابروی دلدار آغاز میشود. در انتها خود را صاحب همت میداند و میگوید در چشمم چیزی جز خاک سر کوی دوست جای نمیگیرد. این غزل برای شاه منصور برادرزاده شاه شجاع و برادر شاه یحیی سروده شده که مدت زمان زیادی با حافظ همنشین بوده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 95 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 95 حافظ
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت
سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخهای باشد ز لوح خال هندویت
تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت
تفسیر و معنی غزل 95 حافظ
با این عزم و ارادهای که تو داری میتوانی تمام جهان را به هم بریزی. زیبا نگاه کردن به دنیا بسیار خوب است و خودت هم آنقدر از این وضعیت راضی هستی که هیچگاه به پایانش فکر نمیکنی. گاهی خود را آنقدر سبک و رها میدانی که در تصورت در آسمان خیال به پرواز درآمدهای ولی این خیالات برایت ثمری ندارد پس اراده قوی خویش را به کار برده، دنیا و آخرت خود را بساز.
انسانی صبور و با حوصله هستی و برای رسیدن به مقصود آهسته و پیوسته پیش می روی و این یکی از بهترین محاسن توست. گرچه همت والای تو شایسته تحسین است اما بدان وقتی مسیر حرکت به سوی هدف را مشخص کردی باید از انجام کارهای بی حاصل که تنها وقت را تلف می کند بپرهیزی و به واجبات بپردازی.
نتیجه تفال شما به غزل 95
- خیلی به این نیت توجه و فکر می کنی، بطوری که شبانه روز، اغلب متوجه آن شده ای. در حالی که این نیت با کمی صبر، شکیبایی، سرعت عمل و اراده برآورده می شود و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد.
- این نیت اگر چه عالی بوده و موجب می شود از اندوه و غم شما کاسته شود. ولی نباید موجب گردد که تمام گنجایش ذهن شما را شغال کند. بطوری که همت و پشتکار شما را که لازمه اجرای آنست، تحت الشعاع قرار دهد.
- شخصی مهربان، صمیمی، با احساس و عاطفی هستید و از طبع لطیف خود بهره می گیرید. از طبیعت لذت می برید. اگر چه همتی عالی دارید ولی کمتر از آن کمک می گیرید و بیشتر خود را سرگرم تردید و وسواس می سازید. در حالی که شما آینده ای بسیار درخشان دارید و می توانید این آینده را با دیگران قسمت کنید. یعنی هم خود و هم دیگران را بهره مند سازید.
- حضرت حافظ در بیت چهارم می فرماید: اگر می خواهی جهان را دفعتاً آرایش و مزین کنی، به باد صبا بگو زمان روبند را از رویت بردارد. یعنی شما می توانید با تلاش و کوشش، تمام عالم را از انوار درخشان خود نورانی سازی زیرا روی تو، نور کامل است و به هر جا اشعه ات بیفتد، آنجا را منور میکند. آری ارزش خود را بدان. کاش می توانستم از نزدیک شما را ببینم تا بگویم آینده ای بس درخشان در پیش روی شماست. آنرا با بی قیدی یا وسواس و یا بد اخلاقی و عصبانیت خراب نکن.
- عده ای به زندگی شما حسادت میکنند، چون از زندگی نسبتاً خوبی برخوردارید. عمری طولانی دارید و فرزندانی شایسته بر شما مبارک باد.
- خنده و شادی و محیط گرم، سرکش ترین همسر را رام و آرام می سازد و سنگ را موم می کند. از این وسیله قوی بهره بگیرید.
تعبیر کامل غزل 95 حافظ
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت
نسیمِ گیسوانِ پر چین و شکن تو همیشه مرا مست میکند یعنی بوی معطر گیسویت هر زمان که به دماغم میرسد بیهوشم میکند. فریب و دلبری چشمِ جادویت دائم مرا مست میکند.
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت
بعد از این همه صبوری، آیا ممکن میشود که شبی شمعِ چشمانمان را در ابروان مشابه محرابت روشن سازیم یعنی بعد از این همه جور و جفایت، شبی دیدارِ وصالت میسر میگردد تا چشممان به جمالت روشن شود؟
سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخهای باشد ز لوح خال هندویت
مردمک سیاهِ چشمم را از آن جهت عزیز میدارم یعنی در چشمم حفظش میکنم که از نقشِ خالِ هندیت برای جان یک مثال و یک نسخه باشد.
مردمک را به خال هندوی یار تشبیه میکند و میگوید چون مردمک چشمم به خالِ تو شباهت دارد. به همین جهت در چشمم به عنوان یادگار حفظش میکنم.
تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
اگر میخواهی که جهان را تا همیشه دفعتاً آرایش دهی و مزین نمایی. به صبا بگو زمانی روبند را از رویت بلند کند که تمام عالَم از پرتو رویت مزین و منور گردد. زیرا روی تو نورِ محض است و به هر جا که اشعهاش بیفتد، آنجا را منور و مزین کند.
و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت
اگر میخواهی که رسم و قانون فنا را از جهان برچینی و یا از بین ببری، زلف و گیسویت را تکان بده تا از هر مویش چندین هزار جان بریزد. اگر در اندیشه آنی که نشانِ نابودی را در جهان از ریشه برکنی، گیسوی خود را پریشان کن تا جانهای عاشقانِ زنده دل فرو ریزد و رسمِ فنا را از عالم براندازد.
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
منِ مسکین و بادِ صبای مسکین، دو بیحاصلِ سرگردانیم، من از سِحرِ چشمت مستم و صبا از بوی گیسویت مست است. همانطور که در مسکینی شریکیم در مستانگی هم شریک هستیم.
زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت
همتِ حافظ عجب همتی است یعنی چه همتِ بلندی حافظ دارد که از هر دو جهان یعنی دنیا و آخرت غیر از غبارِ کوی تو هیچ چیز در نظرش ارزش و بهایی ندارد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 95 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.