غزل دوم حافظ با مصرع «صلاح کار کجا و من خراب کجا» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در ابتدا میگوید مصلحت اندیشی نیاز به حزم و دوراندیشی دارد و من چون رند و بی پروا هستم، از صلاح دورم. او در ادامه از روزگار وصال یاد کرده و اقرار میکند صبر ندارد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 2 حافظ را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل دوم حافظ
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
تفسیر و معنی غزل 2 حافظ
دلی پاک داری و همواره نیتهای تو خیرخواهانه هستند. افراد ریاکاری هستند که با سنگاندازی مانع حرکت تو میشوند. از دو رنگی و ریاکاری اطرافیانت رنج میبری و در این فکر هستی که چگونه با افراد دورو و نیرنگباز اطرافت رفتار کنی. درمان این افراد فقط به دست خدا ممکن است، پس به جای غصه خوردن سعی کن در انتخاب دوستان و همنشینان تجدید نظر کنی.
صبر و بردباری کلید حل تمامی مشکلات است، میتوانی با کمی تفکر و اندیشه کارهای خود را به خوبی پیش ببری. ناامیدی را از خود دور کن و به لطف خداوند بزرگ امیدوار باش. هرچند از دوری یار (یا مقصود خویش) بیخواب و بیقرار هستی ولی برای رسیدن به اهداف خود تقوی پیشه کن که روز وصال بسیار نزدیک است.
مصلحت کار انسان را جز خدا کسی نمی داند و گاهی نفع تو در آن اموری است که اتفاق می افتد نه آنچه که تو انتظارش را داری. بدان که هر صورت زیبایی، سیرت زیبا ندارد و گاهی پشت این زیبایی های ظاهری دامهایی نهفته است که انسان را اسیر خود می کند. هر کسی معنای عشق و محبت را نمی فهمد، پس در انتخاب مسیر زندگی خود تا آنجا که می توانی دقت و حوصله به خرج بده زیرا عجله در کارها جز پشیمانی سودی نخواهد داشت.
نتیجه تفال شما به غزل 2 حافظ
- مصلحت طلبی و سود جویی فردی را کنار بگذار و مصممانه و بدون تردید وارد عمل شو و با توکل به خدا انجام بده که حتما پیروز می شوی.
- نشست و برخاست با شما لذت آور است زیرا دلی پاک و قلبی مهربان و روحی با صفا داری و در مورد همه مردم خیرخواهانه فکر می کنی و از ریا و تزویر مردم رنج می بری. به شما توصیه می کنم توجهی به سخنان دیگران که حسود هستند، نکن بلکه با نزدیکترین فرد مشورت کن و آنگاه دست به اقدام بزن که شاهد موفقیت و پیروزی در چند قدمی شماست.
- حضرت حافظ در بیت آخر شما را نصیحت میکند که ایام وصال گذشت. یادش بخیر و گرامی باد. ناز و شیوه معشوقانه یار و محبوب چه شده است. درشت خویی و سرزنش وی کجاست که خواستار آن هستم. در حقیقت حافظ به شما می گوید یاد گذشته فایده ای ندارد. به فکر حال و اقدام در تصاحب قلب او باش که شما در این کار استاد استادان هستید.
- از ریاکاران هراس و ترسی نداشته باشید. بلکه دو نفر از دوستان و آشنایان که دارای قدی بلند و موهای کوتاه و رنگ کرده هستند، به شما حسادت می ورزند. از آنها برحذر باشید و به سخنان آنها گوش ندهید .
- به پدر و مادر هر چه می توانی مهربانی کن. نذری برای اینکار خیر انجام بده و سوره مبارکه النباء را از آیه ۱ تا ۲۰ با حضور قلب بخوان.
- اجرای این نیت قدری وقت می برد ولی با صبر و توکل بر خدا حتمی است و جای نگرانی نیست.
- بدانکه برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراسی از ترک کردن آن ندارد اما بازنده نیمه راهی را در پیش گرفته و به آن ادامه می دهد و اهمیتی نمی دهد که به کجا ختم می شود.
- بیت دوم غزل چه زیبا به شما میگوید: پارسایی و پرهیزگاری زاهدان با وارستگی و قلندری نسبتی و پیوندی ندارد. میان شنیدن پند واعظ و گوش دادن به آواز موسیقی، فرق بسیار است. از طنازی و ملاحت خود برای زندگی بهتر و مهر و محبت به دیگران بهره بگیر، نه آزار دیگران. زیرا شما انسان موفقی هستید.
- از پیش آمد ناگوار قبلی ناراحت نباشید زیرا شکست، پل پیروزی است. بنابراین به زودی به خواسته خود خواهید رسید و از وسواس و تردید دست بردارید.
تفسیر کامل غزل دو حافظ
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
مصلحت طلبی و سودجویی زاهدان ریایی از منِ مستِ خرابِ هستیباخته دور مینماید. بنگر که فرق میان این دو شیوه بسیار است.
واژه «خراب» به معنای مست لایعقل و بیخود شده از شراب، در شعر حافظ بارها بکار رفته است. از آن جمله «چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب» در غزل ۳۷ حافظ با مطلع «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست» و همچنین در مصراع «در کنج خراباتی افتاده خراب اولی» که در غزل ۴۶۶ با مطلع «این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی» آورده است.
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
دلم از عبادتخانه و جامه پشمینه زاهدان به تنگ آمد و ملول شد. معبد آتشپرستان (به کنایه محفل عارفان و اولیای حق) و شراب خالص کجا هستند؟
معنای اصلی صومعه عبادتگاه راهبان است و در شعر حافظ خانقاه معنی میدهد و با توجه به مصراع دوم متوجه میشویم محلی است که در برابر «دیر مغان» قرار دارد.
خرقه نیز لباس درویشان بود که از پارچههای زبر و خشن دوخته میشد و وصله دار بود. سالوس مردم ظاهرنما و فریبدهنده و شیاد را میگویند. پس خرقه سالوس یعنی خرقه ریایی.
مغان اگرچه همان زردشتیان و آتشپرستان هستند و دیر مغان به معنای عبادتگاه ایشان ولی در اینجا حافظ به کنایه از این محل نام برده است و به دلایل تاریخی درست نیست که حافظ را دارای دیدگاه زردشتی بدانیم.
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
پارسایی و پرهیزگاری زاهدان با وارستگی و قلندری نسبت و پیوندی ندارد. میان شنیدن پند واعظ و نصیحتگو و گوش دادن به آواز رباب فرق بسیار است.
واژه «رندی» و بطور کلی «رند» در شعر حافظ کلمه پربار شگرفی است که در فرهنگ فارسی و شعر شاعران قبل و بعد از او نظیر نداشته است و به سادگی قابل ترجمه نیست. در زمان معاصر رند معنی متعالی ندارد همانگونه که در زمان حافظ رند به اراذل و اوباش جامعه میگفتند و حافظ به دلیل نگاه انتقادی به امور اجتماعی، به واژه رند معنای متعالی بخشید.
مقام رند در شعر حافظ تا آنجا بالا میرود که نماد انسان کامل یا آدم حقیقی میشود، برای مثال میتوان به بیت «رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس / گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت» در غزل ۹۴ حافظ با مطلع «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت» مشاهده کرد که رند را با «ولی» مترادف گرفته است.
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
دل سیاه دشمن که مانند چراغ خاموش بدون فروغ ادراک است، به جمال چهره نورانی دوست که مانند شمع فروزان خورشید است، پی نمیبرد.
زیبایی این بیت در آن است که دریافتن دیدار روی دوست را به چشم نسبت نداده است. یعنی چشم دشمنان ممکن است بتواند روی دوست را ببیند ولی دل آنها قادر به دریافتن زیبایی آن نیست چرا که چراغ درک و فهم در آن خاموش است.
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
وقتی که سرمه چشم و مایه روشنایی چشم ما خاک درگاه شماست، بگو از درگاه و آستان منزل شما کجا برویم و کجا را داریم که برویم؟
کحل مادهای بود که در قدیم برای شفای چشم در چشم میکشیدند و از نظر شیمیایی سولفور طبیعی آنتیمون یا جوهر سرب است. امروزه برای سیاه کردن و زیبایی مژگان و ابرو بکار میرود.
واژه «جناب» به معنای درگاه و آستانه خانه است و در شعر حافظ دوباره تکرار شده است، از آن جمله در بیت «پیداست نگارا که بلند است جنابت» که در غزل ۱۵ با مطلع «ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت» قرار دارد.
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
ای دل شتابزده فریفته سیب چانه یار مشو و به چاه زنخدان که در این راه است، بنگر. به کنایه یعنی از آغاز عشقورزی تا رسیدن به وصال باید از چاه خطر گذشت.
بهاءالدین خرمشاهی مینویسد: در سنت شعر فارسی دل عاشق دو آشیانه معروف دارد. یکی پیچ و خمهای زلف یار و دیگری چاه زنخدان و این بیت معنای کنایی دارد و میگوید: فقط محو زیباییهای یک چیز مشو بلکه به مخاطرات و مشکلات هم بیندیش.
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
ایام وصال گذشت، یادش بخیر و گرامی باد. ناز و طنازی و شیوه معشوقانه یار چه شد؟ درشتخویی و سرزنش وی کجاست که خواستار آن هستم.
کرشمه و عتاب که در این بیت به دنبال هم آمده است، دو حالت معشوق است. کرشمه ناز و غمزه و اشاره با چشم و ابرو است، عتاب خشم گرفتن که همراه با ناز و قهر باشد و این خشم برای عاشق نه تنها تلخ نیست بلکه خوشایند است.
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
ای دوست، امیدوار نباش که حافظ خواب و قرار دل داشته باشد. معنای قرار چیست؟ صبوری کدام است؟ و خواب را کجا میتوان یافت؟
در مطلبی که خواندید، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر و حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی نوشته شده بود.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل دوم حافظ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.