غزل سی و پنجم حافظ با مصرع «برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید شراب عشق، وجود نفسانى مرا ویران کرده و به من هستى جاویدان بخشیده است. حافظ تأکید میکند تا زمانی که یار او را به وصل نرساند، به پند و نصیحت هیچکس گوش نخواهد داد و با وجود عشق او نیازی به بهشت و غیر از آن ندارد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 35 حافظ را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل سی و پنجم حافظ
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
تفسیر و معنی غزل 35 حافظ
شکر خدا را بجای آور که لطف او شامل حال تو خواهد شد و به هرچه میخواهی میرسی. در کار و تجارت سربلندی و موفقیت از آن تو خواهد شد. زمان بسیار باارزش است از تک تک دقایق عمرت استفاده کن. به کارهای بیهوده مشغول نشو. به زودی شک و تردید از وجودت خارج میشود و راه صحیح برایت مشخص میگردد.
قصد و نیت انجام کاری را داری که سروصدای زیادی به راه انداخته و مخالفان بسیاری دارد، اما تو عزمت را جزم کرده ای و گوشت به هیچ نصیحتی بدهکار نیست، اما بدان که اگر واقعا قصد عملی کردن نیت خود را داری باید توان و تحمل خود را افزایش دهی و از ویرانی نترسی که آبادی تو در این ویرانی هاست.
نتیجه تفال شما به غزل 35 حافظ
- برای رسیدن به این آرزو و هدف الزام است که صبر و حوصله داشته باشید. بدانید که رمز موفقیت شما در ایستادگی، استقامت و تلاشتان نهفته است. پس هر چه می توانید در این راه، دور اندیشی و کیاست داشته باشید.
- اگر چه مستی عشق و سرخوشی این نیت به قول حضرت حافظ در بیت پنجم شیفته و شیدایت کرده است اما بدان که بنیاد و هستی شما از ازل تا ابد از خرابی عشق است. به عبارت دیگر حضرت حافظ می فرماید: خرابی از عشق در حقیقت آبادانی و عمرانی است.
- مطابق بیت چهارم، شما انسانی آزاده، مهربان، دست دل باز، گشاده رو و لخرج و با گذشت هستید اما متاسفانه نمی دانید پول و مهربانی را چه موقع و برای چه کسی خرج کنید. پس در این کار توجه بیشتری کنید.
- اهل ریسک هستید و تا کاری را انجام ندهید، دست بر نمی دارید و پشتکار شما خیلی عالی است. اما زود هم خسته می شوید ولی در عین حال اعتقاد دارید که کار غیر ممکن وجود ندارد. بلکه هر کاری با دستان و اندیشه شما قابل حل میباشد.
- مسافرت را توصیه می کنم اما خرید و فروش زود است. یکی از کسانی که ظاهراً به شما خیلی مهر می ورزد، دارای اندامی درشت و پوستی ستبر و موهای قهوه ای و ساق پایی لاغر است. بهتر است نسبت به وی محتاط تر باشید. برعکس یکی از بستگان، بسیار به شما علاقه مند است. به طوری که حاضر نیست به اصطلاح، آب در دل شما تکان بخورد. با او مشورت کنید و به نذری که کرده اید، وفا کنید.
- می دانی برنده گام های متعادلی بر می دارد ولی بازنده دو نوع سرعت دارد. یا خیلی تند و یا خیلی کند. شما چطور؟ لطفاً مقایسه کنید!
- برادر یا خواهرتان، دچار ناراحتی مرموزی می باشد که کمک شما می تواند برایش موثر باشد. از پس انداز یکه دارید. فعلاً استفاده نکنید که موقعیت بهتری برای شما حاصل می شود و مسافرتی مهم در پیش خواهد بود.
تفسیر کامل غزل 35 حافظ
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
ای نصیحتگو، به کار خود بپرداز، این بانگ و فریاد تو از چیست؟ دل من از راه زهد و صلاح روی برتافت و شیوهی عاشقی و رسوایی برگزید، تو را (که دل نداری) چه چیزی از راه افتاده است یا برای تو چه حادثهای رخ داده است؟
مرا فتاد دل از ره: دلم از راه افتاد یعنی گمراه شد. در ادبیات امروزی از راه به در شدن میگویند و حافظ در بیت پنجم از غزل شماره ۳۶۴ میگوید:
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
کمرگاه او از باریکی چنان است که گویی خداوند آن را از عدم محض آفریده است. در اینگونه آفرینش نکتهی باریک و مسئلهی پیچیدهایست که فکر هیچکس به حل آن نمیرسد. برخی شارحان مصراع دوم را اینطور معنی میکنند: «کمر او را هیچکس نگشوده کنایه از اینکه بکر است«.
آفریده است از هیچ: مبالغه در باریکانگاری کمر یار، نه فقط تا حد موی بلکه تا حد هیچ. حافظ گاهی کمر یار را به باریکی مو میداند و گاه هیچ:
- نشان موی میانش که دل در او بستم / ز من مپرس که خود در میان نمیبینم (بیت هشتم از غزل شماره ۳۵۸ حافظ).
- میان نداری و دارم عجب که هر ساعت / میان مجمع خوبان کنی میانداری (بیت سوم از غزل شماره ۴۴۵ حافظ).
- من با کمر تو در میان کردم دست / پنداشتمش که در میان چیزی هست (رباعیات حافظ).
«دقیقه» نکتهی باریک، امر غامض و مسئله مشکل. حافظ در غزلی دیگر میفرماید: دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست
تا وقتی که همانند نی بر لب یار بوسه نزنم و به وصل او نرسم، خیرخواهی و اندرزگویی همه جهانیان برایم هیچ و پوچ است و آن را در منع خویش از این کار، بیهوده میشمارم و نمیپذیرم.
نصیحت: از کلمات کلیدی دیوان حافظ است و حافظ همواره نصیحت دیگران را به سخره میگیرد و به آنها گوش نمیدهد. چنانچه در اشعار دیگر میسراید:
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
سائل درگاه تو به هشت بهشت نیازی ندارد و بجز تو چیزی نمیخواهد. آنکه در بند عشق گرفتار باشد، از قید تعلقات این جهان و آن جهان رسته است.
هشت خلد: هشت بهشت که عبارتند از: خلد، دارالسلام، دارالقرار، جنت عدن، جنت المأوی، جنت النعیم، علیین و هشتم: فردوس برین.
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
هرچند سرمستی از بادهی عشق مرا (بنیاد خودپرستی و انانیت مرا) ویران کرد، لیکن بقای جاودانی من از این ویرانی بوده که به حقیقت عین آبادانی و جاودانگی است.
خراب: ایهام دارد و هم به معنی مست صحیح است و هم به معنی ویرانی.
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
ای دل، از ستم یار شکوه نکن که دوست بلاکشی را قسمت تو کرده است. و این جفا و بیداد از سوی آن معشوق، عین مهر و عدل است.
دادست: ایهام دارد، یکی به معنی «داده است» یعنی این را نصیب تو کرده و به تو داده است. دوم «داد است» یعنی عدل است که با بیداد مصراع اول همخوانی دارد، یعنی آنچه یار نصیبت کرده، ظلم نیست بلکه از دادگستری است.
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
ای حافظ، قصههای غیرواقعی نخوان و کلمات ساحران و افسون آنها را بر زبان نیاور و فرو مگوی، چراکه از این دست افسانهها و جادوها بسیار به یاد دارم.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل سی و پنج حافظ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
دیدگاهها (2)