غزل 102 حافظ با مصرع «دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که افظ پس از وصول خبری خوشحال کننده از شیخ ابواسحاق متواری سروده شده است. حافظ جمعاً در چهار غزل از یار سفر کرده یاد میکند. او با دیدن شکفتن غنچه گل به یاد یار سفر کرده میافتاد و از اینکه دور است، دلخون میشد. در پایان حافظ به یار میگوید در فراق تو جانم از دست رفته بود و خبر وصل تو دوباره زندهام کرد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 102 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 102 حافظ
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل میگشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
تفسیر و معنی غزل 102 حافظ
فکر کردن به گذشتهها باعث شادی تو میشود. روزهایی که آزاد بودی و به هر کجا که میخواستی سفر میکردی. دردهای بسیاری را در دل خود نگه داشتهای و نیاز به یک همدم و همراز داری. اعتماد به نفس خودت را بالا ببر، باید دل قوی و محکمی داری. نصیحت بزرگترها میتواند مؤثر و راهگشای کارها باشد پس به آنها گوش بسپار. تو انسانی نیکنهاد هستی و تمام خوبیها در قلب و روحت حک شدهاند و تا آخر عمر با نیک نامی زندگی خواهی کرد.
انسانی پاک سرشت و پاک نیت هستی و ذات خوب تو باعث موفقیتت در کارها می شود. به زودی خبری خوش به تو خواهد رسید که تو را به سعادت و خوشبختی رهنمون می شود. از مشورت با بزرگان و اهل خرد غافل مشو که رمز پیروزی استفاده از تجربیات ناب دیگران است.
نتیجه تفال شما به غزل 102
- این نیت بر شما مبارک باد که سختی ها و ناراحتی های آن پایان یافته و نزدیک به اجراست. پس تلاش را بیشتر کنید که اکنون زمان سرعت عمل است، چون به زودی روشنی در کار شما حاصل خواهد شد و به آرزویت می رسی. پس نذر خود را عملی ساز و از آن شخصی که به شما نیکویی کرده، قدردانی کن.
- این پیروزی از آن جهت عملی می گردد که پدر و مادر از شما راضی شده اند و شما به نصایح استاد بزرگوارتان توجه کرده اید. پس جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. بنابراین بی جهت وسواس و دلهره و دلتنگی نداشته باشید که کار خراب می شود. چون شکر نعمت، موجب افزونی نعمت می گردد.
- عزیزی از شما دور شده. به زودی خبر خوشی از او به شما می رسد. او حالش عالی و در حال خوشی و شادی است. خرید و فروش خوبست. تغییر شغل و مکان به موقع می باشد. ازدواج عملی است ولی طلاق خیر.
- ویژگی های شما عبارت اند از: پرحرف، شیک پوش، بد پیله، موفق، شوخ، با مزه، مرتب و منظم، با ایمان، با سلیقه، والامقام، حساس، فرشته خو، کمک رسان، اصیل، سازشکار، بی ریا، زیبا و طناز، مسلط به نفس، پشتکاردار و گاهی مردد.
- حضرت حافظ در بیت پنجم می فرماید: هر زمان که نسیم، گره جامه غنچه گل را باز می کرد و آن را شکفته می ساخت، من به یاد بند قبای گشوده تو می افتادم و دلم خون می شد.
- بیمار حالش خوب نیست ولی بنده به شما می گویم تا یک هفته دیگر بهبودی می یابد. پس مرا دعا و سایت تاروت رنگی را به همه توصیه کنید.
- رنگ بنفش ملایم، موجب ایجاد اعتماد به نفس و تکیه بر قدرت و عزت نفس است و تصدیق اطرافیان را در شما تقویت میکند و مشوق خلاقیت ذاتی و بهره مندی از فطرت و سیرت زیبای شما خواهد بود.
تعبیر کامل غزل 102 حافظ
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
دیشب باد از احوال یار سفر کرده مرا باخبر کرد؛ من نیز به عنوان مژدگانی دل خود را به باد میسپارم، هر چه پیش آید خوش آید.
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
کارم به آنجا رسیده که شبها آذر درخشنده و شرار سینه را و هر بامداد، آه سرد را همراز خود سازم. یعنی من در میان انسانها همراز و همدمی ندارم.
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
دل بی پروای من که به چین و شکن گیسوی تو گرفتار آمده است، هرگز نگفت که از قفسه سینه که مسکن خو گرفته من است، یاد باد.
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
اینک ارزش پند یاران و دوستان عزیزم را فهمیدم، خدایا روح و روان پندگوی ما را تو راضی و خشنود گردان.
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل میگشاد باد
هروقتی که در چمنزار بند قبای غنچه گل توسط باد باز میشد یعنی هرگاه گل میشکفت، دلم از یاد تو، غرق خون میشد. آن گل محبوب را به یاد حافظ میآورد و از دوری دلخون میشود.
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
پیکر ناتوان و نزار من از دست رفته و نابود شده بود که ناگهان باد صبحگاهان بوی وصل تو را آورد و به من جان دوباره بخشید.
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
ای حافظ، سرشت و طبیعت پاکت، تو را به مراد دلت میرساند و کامروا میکند، امیدوارم که تمامی جانها به قربان انسانهای نیکونهاد بشود.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 102 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.