غزل 162 حافظ با مصرع «خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که با توصیف آمدن بهار و روییدن گلها آغاز شده و بادهنوشی را در این زمان بهترین کار ممکن میداند. از دست ندادن فرصتهای خوشی و شادی برابر با یافتن مروارید است که باید آن را غنیمت شمرد. این غزل شامل یازده بیت است که هفت بیت اولی، غزلی مستقل و چهار بیت پایانی آن پاسخی به دعوت نامه سلطان اویس است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 162 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 162 حافظ
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
تفسیر و معنی غزل 162 حافظ
این دنیا بسیار بیارزش بوده و عمر ماندن در آن کوتاه است، پس غصه و غم این دنیا را مخور. قدر فرصتها و جوانیات را بدان. جوانی مثل گلستانی است که چند روزی سبز و باطراوت بوده و بعد از آن خزان به سراغش خواهد آمد؛ وقتی آن را از دست دادی، پشیمانی سودی ندارد.
اگر میخواهی از عمری طولانی بهرهمند شوی، خساست را کنار بگذار، انفاق کن و به فقرا صدقه بده. دل به خدا ببند که او آرامشدهنده دلهاست. چنانچه به دنبال همنشین میگردی، افراد وارسته و به دور از تعلقات دنیوی را به دوستی برگزین.
فرصتی به شما روی آورده که مدت آن بسیار کوتاه است. پس مواظب باش آن را از دست ندهی که در این صورت پشیمانی هیچ سودی نخواهد داشت و این فرصتها همیشه به انسان روی نمی کند. اگر در پی یار و همدمی می گردی سراغ کسانی برو که محاسن آنان ظاهری و مادی نباشد و دارای وجودی ارزشمند باشند که زندگی با چنین انسان هایی آسان و زیبا می شود.
نتیجه تفال شما به غزل 162
- او با پای خود به استقبال شما آمده. حیف است که با سخنان بی جهت، وی را رنجیده خاطر سازید. پس به هوش باش که موقعیت بسیار حساس می باشد و زمان چندانی برای اجرای این نیت وجود ندارد. زیرا رقیبان بی شمار در انتظارند. پس باید دقت، سرعت، تلاش و علاقه را همراه سازی تا موفق شوید.
- حضرت حافظ در بیت های دوم و دهم می فرماید: زمان شادی را نگهدار و غنیمت بدان که همیشه گوهر مراد در صدف نیست. به حق تاج عالم آرای، سلطان اوست که حتی خورشید چون اوست. زیبنده تاج نمی باشد.
- در این هفته خوابی خواهید دید که تعبیر آن سعادت و خوشبختی خواهد بود. نذرهای خود را چرا ادا نمی کنی و علت اینکه این هفته همه را ناراحت کردی چیست؟ باید ارزش خود را بدانی و بر اعصاب خویش مسلط باشی. زیرا حسودان در کمین زندگی شما هستند و شما از زندگی بسیار خوبی برخوردار هستی ولی متاسفانه درست ارزش آنرا نمی دانی.
- ویژگی های شما عبارت اند از: خیرخواه، قابل احترام، رفیق باز، دوست عالی و مطمئن، با ادب، ملاحظه کار، آرام، متین، فداکار، کمال گرا، نویسنده ای ارزشمند، حساس و رویایی، عاشق علما و فضلا، متفکر، بد معامله و زود رنج.
- مسافرت خوبست. خرید و فروش فرقی ندارد اما تغییر مکان و شغل مناسب می باشد. ملاقات سودمندی در این هفته خواهید داشت.
- کوشش و تلاش همگام با اراده می تواند آینده شما را تضمین کند، پس جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد.
- شاملو می گوید: “باید ایستاد و فرود آمد بر آستان دری که کوبه ندارد چرا که اگر به گاه آمده باشی، دربان به انتظار توست.”.
تعبیر کامل غزل 162 حافظ
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
گل به طرف چمن خوش آمد و اکنون با ورود گل و آغاز بهار هیچ کاری بهتر و خوبتر از آن نیست که تنها چیزی که به دست میگیری جام شراب باشد.
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
قدر دوران خوشی و دلخوشی را بدان و تا میتوانی از آن بهره ببر تا گوهر زندگی را بیابی، زیرا که همیشه در صدف مروارید نیست.
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
فصل بهار را غنیمت بدان و در گلستان رفته، شراب بنوش، زیرا که گل فقط تا یک هفته دیگر اینجاست و عمرش کوتاه است.
ایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
ای کسی که ساغر طلایی خودت را با شراب قرمز پر کردهای، آن جام را به فقیر و کسی ببخش که طلا و پول ندارد که با آن شراب بخرد.
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
ای شیخ، زهد را رها کن و بیا در میخانه ما شرابی بنوش که حتی در بهشت و حوض کوثر هم مثل آن را نخواهی یافت.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
اگر تو با ما همدرس هستی و میخواهی همچون ما تحصیل دانش کنی، اوراق دفتر دعا را با شراب بشوی، زیرا که علم عشق در دفتر نیست و در آن نوشته نمیشود.
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
از من این نصیحت را بشنو که به آن زیبارویی دل ببند که زیباییاش به طلا و زیورآلات وابسته نباشد و حسنش خداداده باشد.
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
پروردگارا، شرابی به من عطا کن که هیچ خماری و دردسری را به دنبال نداشته باشد. یعنی شرابی بده که اثر مستی آن تا ابد در وجودم باشد.
من از جان بنده سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
من از صمیم دل و جانم غلام سلطان اویس هستم، هرچند او از غلام مخلص خودش یادی نمیکند.
به تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده افسر نباشد
به تاج او که زینتبخش جهان است، قسم میخورم که حتی خورشید نیز اگر این تاج را بر سر بگذارد اینقدر زیبا نمیشود. یعنی فقط بر سر ممدوح من سزاوار است که تاج قرار داشته باشد.
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
فقط آن کسی میتواند بر شعر حافظ ایرادی بگیرد که در سرشت و طبیعتش هیچ لطافت و ظرافتی نباشد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 162 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.