غزل 156 حافظ با مصرع «به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در بیت نخست ممدوح را به زیبایی، خوش اخلاقی و وفاداری میستاید که هیچکس نمیتواند این سه ویژگی را انکار کند. در ادامه به دیگر ویژگیهای یار ازجمله رازداری، دلپذیری و… اشاره میکند. این غزل در اوایل حبس خواجه قوامالدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع سروده شده است. صاحب عیار از رجال بزرگ دوره آل مظفر است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 156 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 156 حافظ
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
دریغ قافله عمر کان چنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
به سمع پادشه کامگار ما نرسد
تفسیر و معنی غزل 156 حافظ
هدفی که برای خود انتخاب کردهای بسیار مناسب است. از طعنه و حرفهای حسودان و دشمنانت نترس. با مهربانی با دیگران رفتار کن تا بتوانی در وقت نیاز از آنان کمک بگیری. دوستان واقعی و صادق خود را هرگز فراموش مکن. دوست یکدل و حقشناس جواهری است که نصیب هرکسی نخواهد شد و خداوند یاران موافق را به هرکسی عطا نمیکند؛ پس باید قدر آنها را دانست. به زودی مالی به دستت میرسد.
دوست و یار یکدل و قدرشناس گوهری است که نصیب هر کسی نخواهد شد. اکنون که چنین گوهری را در اختیار داری با تمام وجود از آن محافظت کن و از سوءگفتار و نظرات دیگران ملول نشو و در راه خود ثابت قدم باش تا به سعادت برسی.
نتیجه تفال شما به غزل 156
- دلبری زیبا و مهربان و با محبت داری که به هیچ چیز و هیچ کس معاوضه اش نمی کنی. با او شادی و دارای زندگی پرنشاطی هستی، پس ارزش آن را بدان.
- این نیت بر شما مبارک باد که با اراده، دقت، وقت شناسی و توکل بر خدا حتماً عملی می گردد. ولی باید صبر و حوصله را قرین و همراه سازی و این مشکل ویژه شما نمی باشد، بلکه عده زیادی همین گونه هستند.
- حضرت حافظ در بیت هشتم می فرماید: چنان زندگی کن که اگر در راه کسی غبار گشتی، از گذرگاه من و تو، غبار و گرد کدورتی بر آینه دل هیچ کس ننشیند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- ویژگی های شما عبارت اند از: با اراده، جدی، اهل مبالغه، منظم، دقیق، حرمت گذار، احترام خواه، لایق و کاردان، خوش اقبال، قوی و پرانرژی، دارای حس مسئولیت، بلند نظر، سخاوتمند، مادی گرا، عاشق زندگی و اطرافیان، لجوج، سرکش، وسواسی، گیرده و مهربان.
- اگر دیگران ارزش زحمات شما را ندانستند، ناراحت نباش. پدر و مادر را محترم بدار و نذر خود را ادا کن. پول و مقامی در انتظار خانواده شماست. کسانی حسادت می کنند. مواظب باش تا راز دل خود را فاش نسازی. مسافرت راتوصیه می کنم. خرید و فروش صلاح نمی باشد. تغییر شغل و مکان عملی می گردد. به زودی ملاقاتی سودمند خواهید داشت.
- مادر و خواهر او بیش از آنچه تو فکر می کنی، شما را دوست دارند ولی برخورد و سوءظن شما زیاد است. تغییر رویه بدهید. رنگ سفید برازنده شما است و به شما می گویم: “ای اسب خوشخرام، لحظه ای درنگ کن و گوشه چشمی به ما داشته باش.” ( او را بیش از این نگران مساز).
تعبیر کامل غزل 156 حافظ
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
هیچ کسی از لحاظ زیبایی چهره، اخلاق نیکو و وفاداری به پای محبوب من نمیرسد. تو نیز توانایی این را نداری که این حرف مرا انکار کنی.
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
هرچند زیبارویان به جلوه گری پرداخته اند، اما هیچ کس در زیبایی و بانمک بودن به یار ما نخواهد رسید.
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
به حق همصحبتی قدیمی قسم میخورم که هیچ محرم اسراری در رازنگهدار بودن به پای یار یکدل و حقگزار ما نخواهد رسید.
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
قلم آفرینش هزاران تصویر و شکل رسم میکند، اما حتی یکی از آنها نیز به اندازه نقش نگار ما یعنی زیبایی چهره محبوب دلپذیر و دلربا نیست.
هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
هزاران سکه خالص در بازار هستی عرضه میکنند، اما هیچ یک به سکه محبوب تمام عیار ما نخواهد رسید. صاحب عیار صفتی برای محبوب به معنی دارای ارزش و ارزشمند است. همچنین صاحب عیار نام وزیر شاه شجاع بوده است.
دریغ قافله عمر کان چنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
افسوس و دریغا که کاروانهای زندگانی، آن چنان با سرعت رفت که غبارشان به آسمان شهر ما هم نمیرسد.
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
ای دل از تنگنظری و آزار افراد حسود رنجش به دل راه نده و به لطف پروردگار امیدوار باش. مطمئن باش که هیچ آسیبی به خاطر پر از امید ما نخواهد رسید.
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
آنچنان با مدارا و نرمخویی زندگی کن که اگر در آخر خاک راه کسی شدی، بر خاطر کسی غباری از گذرگاه ما ننشیند.
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
به سمع پادشه کامگار ما نرسد
حافظ در غم این عشق سوخت و میترسم با این همه ناله، شرح ماجرای داستان او به گوش پادشاه کامروای ما نیز نرسد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 156 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.