غزل 305 حافظ با مصرع «به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجل» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید در فصل بهار و شکوفا شدن گل چون از نوشیدن شراب توبه کردهام، خجالتزده هستم و آرزومندم که هیچکس از رفتار ناصحیح خودش خجالت نکشد، پرهیز ریاکارانه آفت راه عشق است. این غزل در اوایل تغییر سیاست شاه شجاع سروده شده که حافظ برای طرح نظریات خود تقاضای ملاقات با شاه را کرده لیکن او را نپذیرفتهاند. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 305 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 305 حافظ
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم
که از سؤال ملولیم و از جواب خجل
ز خون که رفت شب دوش از سراچهٔ چشم
شدیم در نظر رهروان خواب خجل
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوهٔ آن چشم پر عتاب خجل
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
تفسیر و معنی غزل 305 حافظ
کاری اشتباه انجام دادهای و اکنون بهخاطر آن شرمنده و خجالتزده هستی. بهجای شرمندگی سعی کن در آینده اشتباهت را تکرار مکنی. شک و تردید را از وجودت خالی کن و اعتماد به نفست را بالا ببر. هیچگاه در زندگیات تصمیم عجولانه مگیر.
با افراد دانا مشورت کن و از آنها کمک بگیر تا بتوانی بهترین تصمیمگیری را داشته باشی. قرار نیست اگر یک اشتباه کردی تا آخر عمر سرت را پایین بگیری و شرمسار باشی. تو دستاوردهایی ممتاز در زندگی داشتهای که میتوانی بر آنها تکیه کنی.
از انجام کار خطایی به شدت پشیمان و شرمنده ای، اما بدان پشیمانی از کردار ناصواب در انجام ندادن مجدد آن است. اما در مورد انتخابی که کرده ای، دچار اشتباه نشده ای، چرا که این انتخاب تو را میان عاقلان و عالمان نه تنها خجالت زده نخواهد کرد، بلکه سربلند نیز خواهی شد.
نتیجه تفال شما به غزل 305
- هر کسی در وجدان خود از عمل نادرست خویش شرمنده می شود اگر چه دیگران ندانند و این صفت آزادگان است.
- با خود می گویی محبوب من از آفتاب زیباتر است و از اینکه دل به او بسته ای نزد دیگران شرمنده نیستی. او را بسیار با گذشت و خوش خلق و با وفا می دانی. اگر چه این فکر شما درست است و شکی در آن نمی باشد اما بی محابا بیان کردن اولاً سبب حسودی دیگران خواهد شد ثانیاً طرف مقابل احساس غرور می کند و برای تو فخر فروشی می کند. پس سعی کن عمل خود را عادی جلوه دهی.
- به مراد خود خواهی رسید به شرط آنکه نذری را که نموده ای، ادا کنی و این نیت را با یکی از اطرافیان با تجربه و خردمند در میان بگذاری و مشورت کنی.
- پندی برایت دارم. بگو بار خدایا زبانم را از دروغ و چشمم را از خیانت پاک گردان. کسی که به جای نیکویی بدی می کند، بلا از خانه او دور نخواهد شد. دل شادمان، شفای نیکو می بخشد اما روح شکسته، استخوان ها را خشک می کند.
- معامله خرید را توصیه می کنم ولی برای فروش مناسب نمی باشد. سفری خوش در پیش دارید. ثروتی به دست می آورید. در تحصیل موفق می شوید. در کار چندان کامیابی وجود ندارد. ازدواج انجام می گیرد و او موافقت می کند.
- اگر می خواهید از غم و دشمنی به راحتی و آسایش برسید، در ۶ شب متوالی با حضور قلب و معنی، سوره مبارکه الفرقان، آیه ۸ تا ۱۴ را بخوانید.
تعبیر کامل غزل 305 حافظ
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
در دوران شکوفایی گل، از اینکه از شراب توبه کردهام شرمنده شدم. امیدوارم که هیچ کس از کار نادرست شرمنده نشود.
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
آنچه را که ما صلاح و پرهیزکاری میدانیم همگی فریب و دام گستری در راه مردم است و من از این بابت در برابر محبوب خوبروی و ساقی شرمندگی ندارم.
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم
که از سؤال ملولیم و از جواب خجل
امیدوارم که یار با آن رفتار و اخلاق بزرگوارانه خود از ما نرنجد، زیرا از پرسش درباره این گفته دلتنگ شده و چون پاسخ درستی ندارم از دادن جواب شرمنده میشوم.
ز خون که رفت شب دوش از سراچهٔ چشم
شدیم در نظر رهروان خواب خجل
شب پیش از اشک خونالود حسرت و تأسفی که از چشم بیدار ما جاری بود در پیش آنها که راهی عالم خواب شدند، خجل شدیم.
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوهٔ آن چشم پر عتاب خجل
اگر آن شاخه گل نرگس مست، سر به زیر افکنده، به جا و به مورد است، زیرا در برابر رفتار چشم و نگاه ملامتگر تو شرمنده شده است.
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
روی تو از آفتاب زیباتر و گیراتر است و سپاس خدای را که از این بابت در پیش روی آفتاب، احساس شرمندگی نمیکنم.
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
آب حیاتی که خضر به آن دست یافت، از آن در پرده تاریکی فرو رفت که پیش قریحه خوش حافظ و شعر آبدار او سرافکنده و شرمنده شد.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 305 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.