ارسال از تهران به تمام ایران / تحویل ساعتی پیک در تهران

تفسیر و معنی غزل 320 حافظ: دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

غزل 320 حافظ با مصرع «دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم» شروع می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ می‌سراید که دیشب می‌گریستم، توسط اشک‌ها اجازه نمی‌دادم که خواب به چشمانم بیاید و بر روی سیلاب اشک تصویر خط و خال تو را می‌کشیدم. این غزل محصول ساعاتی از عمر این شاعر بزرگ است که با قوه خیال، همه تصورات شب پیش خود را به رشته تصویر کشیده و بر قلم جاری ساخته است که جزو زیباترین تصویرپردازی‌های عاشقانه است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 320 را در مجله ساتین مد بخوانید.

رفع مسئولیت: فال و طالع‌بینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.

متن شعر غزل 320 حافظ

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته

جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست

بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود

وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم

بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت

می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام

بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم

تفسیر و معنی غزل 320 حافظ

فکر و خیالی همه ذهن تو را انباشته و خواب و خوراک را از تو گرفته است، گاهی در خود فرو می‌روی در حالی‌که درونت آشوب است و گاهی اشک می‌ریزی. اتفاقاتی را که پیش می‌آید به فال نیک بگیر، اندوه و غمی که در دل داری خارج خواهد شد و عاقبت به خوشی و سعادت می‌رسی.

کته در اینجاست که هیچ‌کس با خیالبافی کردن به جایی نرسیده است. قدر لحظه‌های عمر را بدان، واقع‌بین باش و با حقایق زندگی روبرو شو. با تحمل ناراحتی‌های امروز، قدر سعادت فردا را بهتر می‌شناسی. تو در بین اطرافیانت محبوبیت داری و سخنان تو برایشان دلنشین است، با دوستانت صادق باش و برایشان فداکاری نما.

همچنین در تعبیر دیگری آمده است:

انجام این نیت خواب و خوراک را از تو گرفته و شوق آن، در وجود تو، هیاهویی به راه انداخته است. اما بدان برای رسیدن به مقصود، خیالبافی ثمری ندارد و باید واقع بین بود و با حقایق زندگی کرد. با تلاش وسیع و همتی والا، می توانی آنچه را که در رویا آرزویش را می کشی، در عالم واقعی به دست آوری و اکنون زمان آغاز است.

نتیجه تفال شما به غزل 320

  • شما با رویا، خیال پردازی و آرزوهای دور و دراز، کار را بر خود و اطرافیان مشکل می سازید. اگر می خواهید به رویاهای خود جامه عمل بپوشانید، باید از استعدادهای فراوان خود، همراه با فعالیت و توکل بر خدا، سود و بهره بگیرید. در این صورت آینده ای بسیار درخشان در پیش خواهید داشت. پس باید فردی مفید باشید.
  • به شما قول می دهم به مرادتان می رسید. چنان چه با یکی از اقوام نزدیک مشورت نموده و به او بگویید. فعالیت و کوشش را از دست ندهید. نگرانی شما بی مورد است. جهت راهنمایی بیشتر در زندگی از پدر و مادر یا بزرگتر خانواده کمک بگیرید.
  • آینده در دستان پر توانای شماست. اراده و فعالیت را به خدمت بگیرید که شاهین موفقیت در نزدیکی شماست. مسافرتان حالش خوبست و کارش تا سه هفته دیگر به اتمام می رسد و آن را مژده خواهد داد. قرض پرداخت می شود. ازدواج عملی است و راه طلاق هموار نمی باشد. خرید و فروش هر دو نافع است. مسافرتی سودمند در پیش دارید.
  • در ۱۵ شب آینده خوابی خواهید دید که در مراسم عزاداری شرکت کرده اید. نشانه اینکه امیال پست خود را کشته اید و به اصلاح درون پرداخته اید. در انتخاب دوستان خود تجدید نظر کرده اید و آینده ای درخشان در انتظار دارید.
  • به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید که گشایش بسیار خواهد بود.

تعبیر کامل غزل 320 حافظ

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم

شب گذشته با اشک سیل‌آسای خود راه را در چشمان خود بر خواب می‌بستم یعنی به خواب اجازه ورود به چشمانم را نمی‌دادم. به یاد موی اطراف چهره تو نقشی بر روی آب تصویر می‌کردم.

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته

جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم

در حالی که ابروان محبوب در پیش چشمانم مصور بود و به شکرانه آن خرقه از سر به در آورده و سوزانده بودم، به تلافی ایامی که بیهوده در گوشه محراب مسجد سپری کرده بودم، جام شراب می‌نوشیدم.

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست

بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

هر پرنده اندیشه و مضمون که از شاخسار درخت سخن به پرواز درآمده و در قالب لفظ نمی‌گنجید، به‌وسیله دام و بند موی تو، آن را گرفته و به رشته کلام درمی‌آوردم.

روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود

وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم

چهره محبوب در پیش چشمانم جلوه‌گر بود و من در عالم خیال و از راه دور صورت ماه را به یاد چهره او می‌بوسیدم.

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

به چهره ساقی می‌نگریستم و به آواز چنگ گوش می‌دادم و با این دیدن و شنیدن، تفأل نیک می‌زدم.

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم

بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم

تصویر تو را تا بامداد در کارگاه دیدگان بیدارم کشیده و مصور می‌ساختم.

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت

می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم

ساقی هم‌آهنگ با وزن این غزل من، با سرانگشتان خود بر لب کاسه توزیع شراب، ضرب می‌گرفت و من در حالی که این سرود و غزل را سروده و می‌خواندم، شراب می‌نوشیدم.

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام

بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم

وقت و حال حافظ به خوشی می‌گذشت و به یاد دوستان و به نیت اقبال و شوکت آن‌ها تفأل خیر زده، به یاد آن‌ها بودم.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 320 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته

میانگین امتیازات 5 / 5. مجموع آرا: 12

تا حالا به این پست امتیازی داده نشده ): دوست داری اولین نفر باشی؟

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *