ارسال از تهران به تمام ایران / تحویل ساعتی پیک در تهران

تفسیر و معنی غزل 381 حافظ: گر چه ما بندگان پادشهیم

غزل 381 حافظ با مصرع «گر چه ما بندگان پادشهیم» شروع می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ با وجود داشتن ایهامات و کنایات فراوان در درونش، مخاطب را با اندیشه، روحیه و صفات حافظ آشنا می‌سازد. در مطلع غزل خود را بنده پادشاه معرفی کرده و بدین گونه رابطه حسنه خویش را با شاه منصور به نظم کشیده است. در ادامه از اختلاف با اطرافیان شاه و کارگزاران حکومتی پرده برمی‌دارد و آنها را ریاکاران می‌خواند. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 381 را در مجله ساتین مد بخوانید.

رفع مسئولیت: فال و طالع‌بینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.

متن شعر غزل 381 حافظ

گر چه ما بندگان پادشهیم

پادشاهان ملک صبحگهیم

گنج در آستین و کیسه تهی

جام گیتی نما و خاک رهیم

هوشیار حضور و مست غرور

بحر توحید و غرقه گنهیم

شاهد بخت چون کرشمه کند

ماش آیینه رخ چو مهیم

شاه بیدار بخت را هر شب

ما نگهبان افسر و کلهیم

گو غنیمت شمار صحبت ما

که تو در خواب و ما به دیده گهیم

شاه منصور واقف است که ما

روی همت به هر کجا که نهیم

دشمنان را ز خون کفن سازیم

دوستان را قبای فتح دهیم

رنگ تزویر پیش ما نبود

شیر سرخیم و افعی سیهیم

وام حافظ بگو که بازدهند

کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم

تفسیر و معنی غزل 381 حافظ

با وجود گنج‌های ذاتی که در وجودت داری، از لحاظ امکانات مالی از دارایی بالایی برخوردار نیستی اما این را بدان که ضمیر بی‌آلایش تو بر همه‌چیز برتری دارد به شرطی که آن را بروز دهی. در کارها بسیار پر تلاش هستی و در دوستی وفادار و صمیمی. مراقب باش تا از حسن رفتار و از صداقت و دوستی تو سوء استفاده نشود.

زندگی خوب و راحتی در پیش داری. از همه توانایی‌های خودت استفاده کن تا دشمنانت را ناامید و دوستانت را خوشحال سازی. دورویی و ریا را کنار بگذار. اگر از کسی طلبکار هستی، از او که به خوش‌قولی معروف است، بخواه قرضش را پس بدهد.

همچنین در تعبیر دیگری آمده است:

ظاهری سادی و بی آلایش داری گرچه از توانایی مالی بالایی برخوردار نیستی اما گنجهای دیگری در وجود تو نهفته است که بر هزاران هزار گنج مادی برتری دارد. برای دستیابی به این گنجها بایستی در درون خود کاوشی عمیق نمایی و از توانایی های خود بهترین استفاده ها را بنمایی تا به مرحله ای برسی که دشمنانت مغلوب، دوستانت شاد و خودت صاحب مقام و منزلت شوی.

نتیجه تفال شما به غزل 381

  • حضرت حافظ دربیت های دوم، سوم و پنجم می فرماید: با اینکه ثروتی از علم و دانش در اختیار داریم اما این فقر اختیاری را طالب هستیم و با اینکه عزیز و محترم هستیم اما در فروتنی خاک را همه هستیم.
  • دل آگاه و مراقب در حضور محبوب هستیم و از اینکه به پیشگاه محبوب اجازه یافته ایم، مغروریم و ما دریای یکتاپرستی هستیم در عین حال خود را در گناه غرق می بینیم.
  • ما هر شب نگهبان تاج و کلاه شاه بیدار بخت هستیم و آن از برکات دعای ماست. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • شما به مال دنیا اعتنایی ندارید و اصولاً مقام و ثروت را فناپذیر می دانید. از اینکه دیگران برای زیاده طلبی خود را به آب و آتش می زنند، تعجب می کنید. در دل آنها را مسخره می کنید. در دلت عشق به حق موج می زند. مرحبا به شما. بدانید زندگی بسیار خوبی در انتظار شماست زیرا بدی کسی را نمی خواهید و حتی حاضر به آزار مورچه ای هم نیستید. به همین جهت خداوند به شما کمک می کند.
  • آینده ای درخشان خواهید داشت. این نیت با توکل بر خداوند عملی میگردد و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد ولی نیاز به زمان و صبر و شکیبایی دارد.
  • به شما می گویم میان ترس از خدا و ترس از مردم، حتماً از خدا بترس تا از ترس مردم در امان باشی.
  • حضرت علی (ع) می فرمایند: “انسان ترسو روزی هزار بار می میرد و انسان بی باک در دنیا به خوشی، روزی هزار بار از زندگی بهره می گیرد.”.

تعبیر کامل غزل 381 حافظ

گر چه ما بندگان پادشهیم

پادشاهان ملک صبحگهیم

هر چند ما از رعایای پادشاه هستیم اما از پادشاهان کشور بامدادی و سحرخیزی به‌شمار می‌رویم.

گنج در آستین و کیسه تهی

جام گیتی نما و خاک رهیم

گنج معرفت در آستین ما ولی کیسه ما از مال دنیا خالی است. دل ما جام جهان‌نما است،اما ما افتاده و خاکساریم.

هوشیار حضور و مست غرور

بحر توحید و غرقه گنهیم

ما آگاهانه در حضور دوست مراقب و هوشیارانه نسبت به خالق، حضور قلب داشته و از این بابت از غرور سرمستیم. به سبب حضور قلب به مانند دریای توحید و از لحاظ مست غرور بودن در دریای گناه غرقه هستیم.

شاهد بخت چون کرشمه کند

ماش آیینه رخ چو مهیم

هرگاه عروس بخت و اقبال به جلوه‌گری درآید، در ما که به مانند آینه پیش روی اوییم منعکس می‌شود.

شاه بیدار بخت را هر شب

ما نگهبان افسر و کلهیم

ما در تمام شب‌ها پاسدار و نگهبان تاج و کلاه شاه نیکبخت هستیم.

گو غنیمت شمار صحبت ما

که تو در خواب و ما به دیده گهیم

به شاه بگو که قدر همصحبتی با ما را بدان، زیرا آنگاه که تو در خوابی، ما در دیدگاه به پاسداری مشغولیم.

شاه منصور واقف است که ما

روی همت به هر کجا که نهیم

شاه منصور آگاه است که ما روی اراده و عنایت خود را بر هر سو که بگردانیم… ادامه در بیت بعد

دشمنان را ز خون کفن سازیم

دوستان را قبای فتح دهیم

با دشمنان چنان کنیم که در خون خود پوشیده شوند و به دوستان لباس فتح و پیروزی بپوشانیم.

رنگ تزویر پیش ما نبود

شیر سرخیم و افعی سیهیم

ما دورنگی و دورویی پیشه نساختیم، مانند شیر سرخ و افعی سیاه یکرنگ هستیم.

وام حافظ بگو که بازدهند

کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم

بگو که قرضی را که به حافظ داری باز پس بدهند؛ ما شاهد هستیم که به وامداری خود اعتراف کرده‌ای.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 381 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته

میانگین امتیازات 5 / 5. مجموع آرا: 12

تا حالا به این پست امتیازی داده نشده ): دوست داری اولین نفر باشی؟

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *