غزل 394 حافظ با مصرع «ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که شاعر معشوق جوان خویش را مخاطب قرار داده و میگوید صورت همچون ماه تو زیبایی فصل بهار را دارد. خال سیاه و خطوط چهرهات مرکز و مدار زیباییهاست. حافظ زیبایی را به دایرهای تشبیه کرده که نقطه وسط آن و جایی که پرگار به دور آن میچرخد چهره محبوب است. این غزل عاشقانه و بسیار زیباست که به وصف معشوق میپردازد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 394 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 394 حافظ
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
از دام زلف و دانه خال تو در جهان
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
دایم به لطف دایه طبع از میان جان
میپرورد به ناز تو را در کنار حسن
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورد از جویبار حسن
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن
تفسیر و معنی غزل 394 حافظ
در این روزها روزگارت به خوشی سپری خواهد شد. عهدی با یاری بستی که بسیار فرخنده و خوب است. زندگی روشن و سعادتمندی در انتظار توست. از نعمت داشتن خانوادهای خوب و مهربان برخوردار هستی. فرصتها را غنیمت بدان و با عقل و اندیشه، در فکر آیندهای بهتر باش و به خاطر خوشیها و پیروزیهای امروز، مغرور و خودپسند نشو. شاید بهتر باشد کمی از طمعورزی خودت نیز کم کنی.
انتخاب تو به حق بهترین انتخاب است. بیش از این طمع کردن به صلاح تو نیست. مطمئن باش از آنچه بدست آورده ای بهتر نخواهی یافت، پس به قول قدما در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. هرچه سریعتر نیت خود را عملی نما و به وسوسه های دیگران توجهی نکن.
نتیجه تفال شما به غزل 394
- حضرت حافظ در بیت های پنجم تا هفتم می فرماید: هر دلی که در عالم است، از بند گیسو و دانه خال تو رهایی ندارد و صید جمال تو شد. روزگار مرتبا از صمیم قلب و با مهربانی تو را در آغوش زیبایی خدا دادی پرورش می دهد
- بر اطراف لبان زیبای تو بنفشه است و خط سبزت از آن جهت خرم و با طراوت می باشد که آب نوشین بقا از جویبار بوستان زیبایی تو می نوشد.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- شما انسانی منحصر به فرد می باشید و خداوند حسن ظاهری و باطنی را در وجودتان قرار داده است. پس ناله و گله داشتن، ناشکری محض می باشد. بر خداوند توکل کن و با سرعت و دقت تلاش کنید که موفقیت در چند قدمی شما است.
- به شما مژده می دهم مقام بزرگی پیدا می کنید، بطوری که بر عده ای حکومت خواهید کرد و همه شما را دوست خواهند داشت. سخنان شما را از جان و دل خواهند شنید و و به کار خواهند بست. عده ای از پرتو فعالیت شما به آسودگی زندگی خواهند کرد و دعا گوی شما خواهند بود. این نیت برآورده می شود. جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد، پس تردید را از دل خارج سازید و بر خداوند توکل داشته باشید.
- تنهایی گاه محصول نقص است و گاه کمال. آنان که بر اثر نقص درونی هیچ کس را به رسمیت نمی شناسند، تنها می شوند و نیز آنان که در اوج تنهایی، خدا را در هستی به رسمیت می شناسند، تنها می شوند ولی تنهایی را درک نمی کنند و انسان های موفقی هستند که خورشید به آنها هر بامدادان سلامی کند.
- از طریق موبایل و اینترنت خبرهای خوشی را دریافت می کنید. مبارک است.
تعبیر کامل غزل 394 حافظ
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
ای آنکه چهره تو منظره زیبای ماه را دارد و بهار آراسته جهان زیبایی است، خال سیاه رخسار تو مرکز دایره جمال و سبزه عذار تو محیط و مدار این دایره است.
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
در دیده نیممست تو معجزه جادوگری نهان است و در گیسوی پریشان تو قرارگاه زیبایی است.
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
هیچ ماه مانند تو از برج آسمان جمال نمایان نشد، هیچ سرو همچون قامت بلند تو در کنار جوی بوستان زیبایی سر بر نیفراشت و قیام نکرد.
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
از شیرین نمکی یا نمک حسن داشتن تو روزگار دلستانی طراوت و تازگی یافت و از نازکاندامی تو ایام زیبایی فرخنده و مبارک گشت.
از دام زلف و دانه خال تو در جهان
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
هر طایر دلی که در عالم بود از بند گیسو و دانه خال تو نرست و صید شاهین جمال تو شد.
دایم به لطف دایه طبع از میان جان
میپرورد به ناز تو را در کنار حسن
دایه طبیعت پیوسته با مهربانی از صمیم جان تو را در آغوش زیبایی خداداد پرورش میدهد.
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورد از جویبار حسن
بر پیرامون لب تو بنفشه خط سبزت بدان جهت خرم و باطراوت است که آب نوشین بقا از جویبار بستان حسن تو مینوشد.
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن
حافظ امید ندارد که دیگری را به زیبایی تو بیابد، جز طلعت دلگشای تو در ملک زیبایی چهرهای نیست.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 394 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.