غزل چهل و یکم حافظ با مصرع «اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید با احتیاط رفتار کن چون اختناق عصر لزوم پنهان کردن باده و عیش را بوجود آورده است. این غزل تأویل عرفانی ندارد، شعری اجتماعی است و در دوره حکومت امیر مبارزالدین سروده شده که در بستن در میخانهها سختگیری میکرد. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 41 حافظ را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل چهل و یکم حافظ
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
به آب دیده بشوییم خرقهها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیز است
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است
سپهر برشده پرویزنیست خون افشان
که ریزهاش سر کسری و تاج پرویز است
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
تفسیر و معنی غزل 41 حافظ
روزگار بر وفق مراد تو نیست و زندگیات حرکتی رو به نزول دارد. هرچند که این قضیه برایت بسیار دردآور است ولی میتوانی با دعا و توسل این دوران سخت را پشت سر بگذاری. دشمنانی به ظاهر دوست در اطرافت تو هستند، در برخورد با آنان با احتیاط رفتار کن. هر کسی شایسته دانستن اسرار تو نیست، کوشش کن که سفره دلت را برای کسی باز نکنی.
از نیتی که داری تا زمانی که عملی نشده با کسی حرفی نزن، زیرا دخالت دیگران به ضرر تو تمام می شود. بزودی فرصتهایی در اختیارت قرار می گیرد، از آنها نهایت استفاده را ببر که همیشه شانس به انسان رو نمی کند. با بد و خوب دنیا چاره ای جز سازش نیست، پس با مشکلات بساز زیرا دوران ناخوشی گذراست. درمورد شغل و مسائل کاری اکنون بهترین زمان گسترش فعالیت می باشد.
نتیجه تفال شما به غزل 41 حافظ
- قدری با تعمل و تفکر این نیت را انجام دهید که رقیبان و دشمنان شما در کمین آن هستند. زیرا حضرت حافظ در بیت اول چنین می فرماید: هر چند شراب شادی افزا و نسیم گل افشان است. باده آشکار را با خروش چنگ منوش که نهی کنند از منکر خشمگین و سخت گیر است.
- دور اندیشی را مد نظر داشته باشید و اگر می توانید از انجام این نیت صرف نظر کنید. زیرا خوشی در پرتو رنج و زحمت فراوان در این دنیای وانفسا، ارزش چندانی ندارد. (در مورد این نیت)
- آدم مهربانی هستی ولی بسیار سختگیر و عصبانی. بطوریکه با کوچکترین ناملایمات، از کوره در می روی و به زمین و زمان می تازی و ناسزا می گویی. در حالی که خوب یا بد در دستان توانای شماست.
- چرا عادت داری در کارهای خود دیگران را مقصر بدانی و خود را گل بی عیب تصور کنی ؟ درحالی که همه جایز الخطا هستند.
- مسافرت را حتماً به شما توصیه می کنم. بیمار شفا نمی یابد. قرض ادا نمی شود. ازدواج عملی نمی گردد. طلاق حتمی است و فعلاً زمان برای اجرای این نیت زود است.
- موقعیت شما در وضعیت بسیار مناسبی است. اطرافیان نسبت به شما مهر می ورزند اما شما با بی مبالاتی و غرور، گاو نه من شیرده هستید. پس سعی کنید در رفتار خود تجدید نظر کنید و نسبت به پدر و مادر و اطرافیان صبورتر باشید.
- عشق در نهاد شماست، اما از بروز آن ترس و واهمه دارید. در حالی که حضرت حافظ در بیت ششم صراحتاً به شما می فرماید: زندگی دلپذیر است. از کج رفتاری، فلک چشم امید مدار زیرا باده روشن و پالوده خم سپهیر هم، یک سر، آمیخته با درد و رنج است.
- برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن، ترجیح می دهد. اگر چه هر دو حالت را هم مد نظر دارد اما بازنده دوست داشتنی بودن را به مورد تحسین واقع شدن، ترجیح می دهد. حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.
- افکار پریشان را از خود دور سازید و درباره این نیت اندیشه منفی نداشته باشید. زیرا در همین ماه، آثار انجام آن را خواهید دید. همانطوریکه ماه قبل انجام آن مورد، واقعاً دور از انتظار شما بود ولی دیدید که بخوبی انجام گرفت.
تعبیر کامل غزل 41 حافظ
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
هرچند شراب شادیافزا و نسیم گلافشان است، باده را آشکارا با خروش چنگ ننوش که نهیکننده از منکر خشمگین و سختکوش است.
- گل بیز: صفت مرکب فاعلی برای باد، بیز فعل امر از بیختن است. هرچیز را که غربال کنند بوی آن در هوا پراکنده میشود.
- محتسب: امیر مبارز الدین که سلسله آل مظفر را تأسیس کرد. دکتر محمد معین در صفحه ۶۵ کتاب «حافظ شیرین سخن» مینویسد: «این غزل نظر به امیر مبارزالدین دارد و محتسب در مصراع دوم اشاره به اوست که مردم شیراز به او لقب «پادشاه محتسب» داده بودند.» امیر مبارزالدین در امر شرع سختگیر بود و به واسطه افراط، مردم از او متنفر بودند. راجع به این تعصب خشک در غزل ۲۰۰ میفرماید: «دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند / پنهان خورید باده که تعزیر میکنند» و در غزلی دیگر که پس از مرگ امیرمبارزالدین و روی کار آمدن شاه شجاع فرزند او سروده «سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش/ که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش» در غزل ۲۸۳ اشاره میکند.
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
اگر پیالهی شراب و یار و محبوب به دستت آمد، با احتیاط و بیسروصدا میگساری کن، چراکه ایام فتنههای بسیار دارد.
صراحی: تُنگ شراب که به شکل حیوانات ازجمله مرغابی میساختند.
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
ساغر را در آستین خرقه پنهان ساز تا مبادا گرفتار شوی، چه ایام مانند دیدهی صراحی که از آن خون تاک میچکد، در کار خون ریختن است.
- مرقع: به ضم اول، فتح دوم، تشدید سوم مفتوح، وصلهدار، خرقه و دلق که پاره بر پاره دوخته شده باشد. در چند غزل به مرقع اشاره دارد. مانند بیت هفتم از غزل شماره ۲۳۹ حافظ: «من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت».
- آستین مرقع: آستین قدما با آستین امروزیان متفاوت بوده یعنی گشاد و جادار بوده و به جای جیب امروزه بکار میرفته است. در بیت پنجم از غزل شماره ۴۸۲ حافظ میسراید:«ترسم کزین چمن نبری آستین گل».
- همچو چشم صراحی زمانه خون ریز است: ایهام دارد. یکی اینکه زمانه سفاک است و دوم آنکه شراب سرخرنگ و به رنگ خون از چشم صراحی میریزد. اشاره دارد به مدل صراحی که شکل حیوانات بوده است.
به آب دیده بشوییم خرقهها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیز است
خرقه خود را با اشک چشم شستشو میدهیم زیرا دوره پارسایی و زمانه تقوا است.
این بیت طعنه و طنز دارد. یعنی پرهیزکاری اجباری به ما تحمیل شده است، پس خرفههای میآلوده خود را با آب دیده تطهیر میکنیم. اشک نشان از دریغ از رسیدن چنین روزگاری دارد، چون حافظ قاعدتا خرقهاش را با «باده» تطهیر میکند و در ابیات بسیاری همچون بیت نهم از غزل شماره ۴۸۹ حافظ: «ساقی بیار آبی از چشمه خرابات / تا خرقهها بشوییم از عُجب خانقاهی» به آن اشاره میکند.
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است
زندگی دلپذیر از کجرفتاری فلک چشم مدار، چه بادهی روشن و پالودهی خم سپهر هم یکسره آمیخته با دُرد و ناصاف است.
سپهر برشده پرویزنیست خون افشان
که ریزهاش سر کسری و تاج پرویز است
آسمان بلند غربالی خونچکان است که از رخنههای کوچک آن سر خسرو انوشیروان و دیهیم خسرو پرویز میریزد.
- سپهر برشده: برخی شارحان این عبارت را «سپهرِ برشده، پرویزنیست» میخوانند و «برشده» را صفتی برای سپهر میدانند و برخی دیگر به صورت «سپهر، برشده پرویزنیست» یعنی برشده صفتی مقدم برای پرویزن است. که البته بنا به نقل خرمشاهی و دکتر حمیدیان خوانش اول صحیح است.
- برشده: صفت هرچیز آسمانی، بلند.
- پرویزن: به فتح اول، سکون دوم، کسر سوم، سکون چهارم و فتح پنجم، به معنی غربال، صافی و پالونه
- کسری: معرب خسرو، خسرو ملقب به انوشیروان یا انوشروان معروف به عادل یا دادگر. پادشاه ایران از سلسله ساسانیان، پسر و جانشین قباد (۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی).
- پرویز: خسرو پرویز، مردی کینهتوز، هوسباز، بیجرئت و تجملپرست. شاه ایران از سلسله ساسانیان، پسر و جانشین هرمز (۵۹۰ تا ۶۲۸ میلادی). حافظ بارها از خسرو پرویز در غزلیات خود یاد کرده است. از آن جمله در بیت آخر از غزل ۵۲ حافظ: «حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان / که لبش جرعهکش خسرو شیرین منست».
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
ای حافظ با اشعار دلنشین خود، عراق و فارس را تسخیر کردی؛ بیا که حالا دیگر وقتِ تسخیر بغداد و فتح تبریز است. حافظ میخواهد به امیرمبارزالدین بگوید تو فقط برخی نقاط را گرفتی، درحالیکه من اقصی نقاط سرزمینها را با شعرم خواهم گرفت.
- عراق: مراد عراق عجم است و نه عراق بغداد. حدود عراق عجم با ولایات آذربایجان، کردستان، خوزستان، فارس، مفازه، قومس و جیلانات پیوسته است. بزرگترین شهر آن اصفهان بود.
- فارس: پارس در قدیم و زمان حافظ وسعتی بیشتر از استان کنونی داشته است. جانب شرقی پارس حدود کرمان، جانب غربی خوزستان و سپاهان، جانب شمالی بیابان خراسان و جانب جنوبی دریای پارس.
- بغداد: شهری بزرگ و آباد که مرکز عراق عرب بوده و آبادانترین شهر عرب در آن زمان محسوب میشد.
- تبریز: شهرکی کوچک، بانعمت و آبادان، محاط به قلعههای محکم.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل چهل و یک حافظ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.