غزل 469 حافظ با مصرع «اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ میگوید بوی خوش عود یا درختی خوشبو که از اقامتگاه معشوق فراز آمده، بر شیفتگی جانم افزوده است. جان ارزشمندم فدای خاک درگاه خانه یار باد. کیست که سلامم را به دوست برساند. این غزل پس از رسیدن نامه و خبری که از آن بوی فتح و پیروزی به مشام طرفداران شاه شجاع رسانیده شده و در پاسخ آن نامه سروده شده است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 469 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 469 حافظ
انت روائح رند الحمی و زاد غرامی
فدای خاک در دوست باد جان گرامی
پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت
من المبلغ عنی الی سعاد سلامی
بیا به شام غریبان و آب دیده من بین
به سان باده صافی در آبگینه شامی
اذا تغرد عن ذی الاراک طائر خیر
فلا تفرد عن روضها انین حمامی
بسی نماند که روز فراق یار سر آید
رایت من هضبات الحمی قباب خیام
خوشا دمی که درآیی و گویمت به سلامت
قدمت خیر قدوم نزلت خیر مقام
بعدت منک و قد صرت ذائبا کهلال
اگر چه روی چو ماهت ندیدهام به تمامی
و ان دعیت بخلد و صرت ناقض عهد
فما تطیب نفسی و ما استطاب منامی
امید هست که زودت به بخت نیک ببینم
تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
چو سلک در خوشاب است شعر نغز تو حافظ
که گاه لطف سبق میبرد ز نظم نظامی
تفسیر و معنی غزل 469 حافظ
تا اینجا سختیهای بسیار را تحمل کردهای و از محبوب و مقصود خود دور بودهای، اما مژده باد که عطر وصال به مشام میرسد و رنج و ناراحتی به پایان میرسد. نگرانی را از خود دور کن و صبر و تحمل داشته باش تا به نتیجه دلخواه برسی.
به زودی یکی یکی آرزوهایت برآورده میشوند. صداقت خود را برای همه آشکار کن تا دلها را به سوی خود جذب کنی. وفای به عهد و پیمانی را که با دوستانت بستی، بهجا بیاور که ارزش آن حتی از خلود در بهشت نیز بالاتر است. بهزودی نیکبختی و سعادت به تو روی میآورند و این به سبب قلب پاک و لفظ کلامت است.
زندگی سختی داشته ای و رنج بسیار کشیده ای. اما بشارت باد بر تو که دوران درد و رنج و غصه به زودی سر خواهد آمد. اگرچه تاکنون روی خوشی را ندیده ای، اما همچنان امیدوار باش چرا که نیک بختی و سعادت در راه است و به زودی به کلبه غم و اندوه تو پای خواهد گذارد و خانه ات را روشنی و جلا می بخشد.
نتیجه تفال شما به غزل 469
- حضرت حافظ در بیت نهم و دهم می فرماید: امیدوارم که بخت بلند یارم شود و تو را هر چه زودتر ببینم. پس تو بفرماندهی و نه به فرمانبرداری شاد گردی. ای حافظ شعر پاک تو چون گوهر و دُرّ ناب است. زیرا از نظر مقام و منزلت از شعر نظامی شاعر قرن ششم پیشی می گیرد.
- در تب و تاب این نیت و کار و نتیجه آن می باشید، در حالی که نوید پیروزی و موفقیت تا حدودی به شما نشان داده شده است. پس این بی تابی، نتیجه تردید و وسواس شما می باشد. با اینکه مقدمات این نیت هنوز کاملاً فراهم نگردیده اما امکانات حصول و انجام آن در حال شکل گرفتن و اقدام می باشد. پس عجله و شتاب را نداشته باشید.
- مسافرتی مهم و مفید در جریان می باشد. مسافر شما در حال انجام امور و اقدامات مربوط می باشد، پس نگران نباشید که روزگار بر روفق مراد است. از نظر مالی و شغلی نیز به زودی تحولات مهمی در کل زندگی شاهد خواهید بود که به نفع شماست. از نظر علمی نیز سعی کنید بر رقیبان خود با سرعت عمل و توکل بر خداوند پیروز شوید.
- سنگ های زینتی خوش شانس عبارت اند از: زمرد، فیروزه و سنگ لاجورد. با اینکه سنگ هستند ولی در کل جهان انسان های طماع زیادی به خاطر آنها جان فدا می کنند. شما از این سنگ ها با ارزش تر هستید. قدر خود را بدانید و تلاش، مهر، محبت، اخلاص و لبخند را از دست ندهید.
تعبیر کامل غزل 469 حافظ
انت روائح رند الحمی و زاد غرامی
فدای خاک در دوست باد جان گرامی
بوی خوش درخت رَند از اقامتگاه قرق شده معشوق آمد و شیفتگی و شوق من افزون شد؛ جان عزیز فدای خاک در معشوق باد.
پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت
من المبلغ عنی الی سعاد سلامی
شنیدن پیغام دوست باعث خوشبختی و سلامتی میشود؛ کیست که سلام مرا به سُعاد یعنی معشوقم برساند.
بیا به شام غریبان و آب دیده من بین
به سان باده صافی در آبگینه شامی
در شام اندوهبار تنهایی من بیا و اشک مرا تماشا کن که مانند شراب قرمز زلال در شیشه شفاف چشمم میدرخشد.
اذا تغرد عن ذی الاراک طائر خیر
فلا تفرد عن روضها انین حمامی
هرگاه پرندهای فرخندهپیام در سرزمین اراک آوازی خوش برکشد، ناله اندوهگین کبوتر من از آواز مرغزار آنجا جدا و پراکنده مباد.
بسی نماند که روز فراق یار سر آید
رایت من هضبات الحمی قباب خیام
چیزی نمانده که ایام دوری معشوق به پایان برسد؛ من از بلندیهای قرقگاه محبوب، سقف گرد خیمهها را مشاهده میکنم.
خوشا دمی که درآیی و گویمت به سلامت
قدمت خیر قدوم نزلت خیر مقام
چه خوش است آن لحظهای که از در درآیی و من به تو بگویم قدمت مبارک، در بهترین جایگاه فرود آمدی.
بعدت منک و قد صرت ذائبا کهلال
اگر چه روی چو ماهت ندیدهام به تمامی
از تو دور افتادم و مانند هلال شب اول ماه گداخته و لاغر شدم، هرچند چهره همچون ماه شب چهاردهات را به تمام و کمال ندیدهام.
و ان دعیت بخلد و صرت ناقض عهد
فما تطیب نفسی و ما استطاب منامی
اگر به بهشت دعوت شوم به شرط آنکه عهد دوستی را بشکنم، الهی که هرگز خواب بر من گوارا نباشد و به من خوش نگذرد.
امید هست که زودت به بخت نیک ببینم
تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
امیدوارم که تو را هرچه زودتر در اوج نیکبختی ببینم، در حالیکه تو به فرمانروایی دلشاد باشی و من به فرمانبرداری از تو خرسند باشم.
چو سلک در خوشاب است شعر نغز تو حافظ
که گاه لطف سبق میبرد ز نظم نظامی
ای حافظ، شعر لطیف و بدیع تو مانند رشته مروارید خوش آب و رنگی است که در مقام لطافت گوی سبقت را از شعر نظامی میرباید.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 469 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
دیدگاه (1)