غزل 475 حافظ با مصرع «گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که شاعر میگوید مرادی دارید که رسیدن به آن را محال میدانید، ولی آنقدر مقاوم هستید که هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند شما را ناامید کند. در این غزل عاشقانه حافظ به محبوب میگوید مردم تو را یوسف دوم میخواندند اما وقتی خوب به تو نگاه کردم دیدم که حقا از یوسف بهتر هستی. حتی خندههایت از خندههای شیرین دلرباتر است. شرح کامل تفسیر و معنی غزل 475 را در مجله ساتین مد بخوانید.
رفع مسئولیت: فال و طالعبینی صرفا جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم مسیر زندگی خود را بر اساس فال انتخاب کنید.متن شعر غزل 475 حافظ
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش از دیده مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
تفسیر و معنی غزل 475 حافظ
شانس در خانه تو را زده است. به زودی به کام و آرزوی خود میرسی. با کمی تلاش میتوانی آرزوهایت را تحقق ببخشی. در روزگار خوشی و سرور، خودبین و خودپسند نباش و به دیگران نیز بیندیش. خداوند را شاکر و سپاسگزار باش و قدر نعمتهای او را بدان. گاهی شتابزده و عجولانه رفتار میکنی؛ صبر و شکیبایی را در وجودت پرورش بده. نگران آینده نباش که نیت تو عملی خواهد شد.
همیشه عجولانه و شتابزده عمل می کنی. او به وعده های خود عمل خواهد کرد. تو گرچه به شدت بی تاب و بی قراری اما باید صبر و تحمل به خرج دهی و با اصرار بی مورد اسباب دردسر فراهم نکنی. نگران آینده نباش که نیت تو عملی خواهد شد.
نتیجه تفال شما به غزل 475
- از اینکه نزد خاص و عام محبوب می باشید، جای شکرگزاری و سپاس می باشد ولی بر اثر غروری که دارید، مدتی نه چندان دور همه از اطراف شما پراکنده خواهند شد. پس هرچه زودتر از اینکار صرف نظر کنید تا ستاره ای درخشان در مجالس و محافل باشید.
- این نیت با صبر و شکیبایی عملی می گردد زیرا این کار مقدماتی لازم دارد که در شرف اجراست. او نیز از این وضع خسته شده و خودش میل ندارد که دست به اقدامات حاد بزند اما مثل اینکه در بد مهلکه ای دچار شده است و دنبال زمان می گردد تا خود را رها سازد. شما نیز سعی کنید به او کمک کنید نه اینکه مشکلش را بیشتر کنید.
- قرض ادا می شود. مشکل حل می گردد و گمشده نزد یکی از نزدیکان است اما او می ترسد ابراز دارد زیرا ناخواسته به این دام افتاده و بیچاره تقصیری نداشته است. در امور شغلی و موفقیت همگام شماست.
- ویژگی های شما عبارت اند از: از انتقادپذیر، دوستدار هدیه، کاری، کمی ولخرج، مهربان، موفق و اجتماعی.
- صحبت های ناخوشایند را اهمیت ندهید. یک وسیله بزرگ را تعویض و تغییر خواهید داد و عامل تغییرات اساسی خواهید بود و توجه شما را به بیت دوم و سوم جلب می کنم.
تعبیر کامل غزل 475 حافظ
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
مردم گفتند که تو در جمال یوسف دومی، چون درست نگریستم به راستی بهتر از آنی که گفتهاند.
شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
با خنده نوشین از آن خوشتر و دلپذیرتری که ای شاه نکویان، به تو بگویم که شیرین عصر و روزگار خود هستی.
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
دهان تو را نمیتوان به غنچه تشبیه کرد، زیرا غنچه هرگز همچون دهان تو کوچک نیست.
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
بارها گفتی که مرا از زبان خود به کام میرسانی و بوسه میدهی، سبب چیست که مانند سوسن همه گفتار بیکرداری؟
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
میگویی که مرا به مراد دل میرسانی و آنگاه جانم را میگیری، یقین دارم که کام نایافته جان مرا میستانی.
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی
تیر نگاه دیده تو از سپر جان گذر میکند، چشم بیماری بدین نیرومندی کسی ندیده است.
چون اشک بیندازیش از دیده مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
عاشقی را که یک نفس به چشم عنایت ننگری، چون قطره سرشک از دیده مردم بر خاک اندازی و بیاعتبارش کنی.
به نقل از حاشیه دکتر قزوینی بر دیوان حافظ، در نسخ جدیده یک بیت دیگر در انتهای غزل آمده که ظاهراً الحاقی است و خواستهاند بیت تخلصی که نام حافظ را داشته باشد بسازند:
از پیش مران حافظ غمدیده خود را
کز عشق رُخت داد دل و دین و جوانی
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 475 از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.